بازگشت پرستوها

چرخ زمان هیچ وقت برای هیچ کس و هیچ چیز نایستاده بهمین خاطر انقدر چرخید و چرخید و چرخید تا نوبت مرخصی اومدن من بشه .میخواین ببینین این مدت چقدر زود گذشته یه نگاهی به تاریخ یادداشت قبلی من بندازین .حیرون شدین نه؟!! این زمان حتی برای من هم با وجود مشکلاتی که وجود داشت به سرعت سپری شد و این تلنگریه به همه مون که حواسمون رو جمع کنیم داریم چه بهره ای از زمان می بریم .من تو بندر عباس یه دفعه دیگه تفسیم شدم و این بار جایی افتادم که عرب نی انداخت !!! تو این مدت تو شرایط واقعا نامساعد و بعضا حتی چندش آور زندگی کردم زندگی در محرومترین بخش کشور و حتی محرومتر از مردم همون منطقه محروم .از همه اینها بدتر هم رفتار یک سری از دور و وریها بود .روی هم رفته تونستم تجربیات بسیار ارزنده ای کسب بکنم .تو این مدت کلی کتاب خوندم که بعدا به یک سری هاشون اشاره میکنم یه سری اتفاقات مهم هم در نبود من افتاده که سر وقت باید در مورد اونها هم بنویسم.فعلا فقط خواستم بگم : من اومدم .

Sometimes it's nice to have someone to cuddle with and tell you that everything is going to be ok.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شهره وآناهیتای نازش چهارشنبه 16 دی‌ماه سال 1383 ساعت 05:17 ب.ظ

احوال آقای آدیاباتیک خیلی خوش اومدین و خسته هم نباشید …از اینکه خیلی جای بدی افتادین جداَ ناراحت شدم ولی خوب سالم باشید حالا هر جا بودین اشکال نداره البته بماند که بیچارگیهاتون تو تابستونه حالا من نمی دونم این دوره آموزشی تونه یا تا آخر باید همونجا باشین ..من یه پسر خاله آرومو بی صدا اونجا دارم اسمش امینه تو نیرو دریاییه ..بگذریم …مواظب خودتون باشین و زود برگردین که ما خیلی دلمو ن واسه نوشته هاتون تنگ شده …این کادل قضیش چیه؟؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد