ترکه میخواسته گردو بشکنه، گردو رو میگذاره زیر پاش، با آجر میزنه تو سرش!
دو تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن، دیگه هروقت
هرجا یک خراب کاریی میشده، ملت میدونستن زیر سر این دوتاست. خلاصه آخر
بابا ننشون شاکی میشن، میرن پیش کشیشِ محل، میگن: تورو خدا یکم این
بچههای مارو نصیحت کنید، پدر مارو درآوردن. کشیشه میگه: باشه، ولی من
زورم به جفتِ اینا نمیده، باید یکی یکی بیاریدشون. خلاصه اول داداش
کوچیکه رو میارن، کشیشه ازش میپرسه: پسرم، میدونی خدا کجاست؟ پسره
جوابشو نمیده، همین جور در و دیوار ر و نگاه میکنه. باز یارو میپرسه:
پسرجان، میدونی خدا کجاست؟ دوباره پسره به روش نمیاره. خلاصه دو سه بار
کشیشه همینو میپرسه و پسره هم بروش نمیاره، آخر کشیشه شاکی میشه، داد
میزنه: بهت گفتم خدا کجاست؟! پسره میزنه زیر گریه و در میره تو اتاقش،
در رو هم پشتش میبنده. داداش بزرگه ازش میپرسه: چی شده؟
پسره میگه:
بدبخت شدیم! خدا گم شده، همه فکر میکنن ما برش داشتیم
ترکه هر روز زنگ یک کلیسا رو میزده و در میرفته. آخر پدر روحانی
شاکی میشه، یک روز پشت در کمین میکنه، تا ترکه زنگ میزنه، خرشو
میگیره و میپرسه چیکار داری؟ ترکه حول میشه، با تتپته میگه: ببخشید،
عیسی هست؟!
ترکه میره حموم، آب جوش بوده با نعلبکی دوش میگیره!
ترکه مهم میشه زیرش خط میکشن، تو امتحان میاد!
ترکه ساندویچفروشی داشته، یک روز یک بابایی میاد میگه: قربون یک
ککتل بده، فقط بیزحمت توش گوجه نگذار. ترکه میگه: آقا امروز اصلا گوجه
نداریم، میخوای خیارشور نگذارم؟!
ترکه میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!
از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟ میگه: کاشکی تبریز پایتخت بود! میگن:
چرا؟! میگه: آخه اون وقت به مامیگفتن بچه تهرون
به ترکه میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه: کبوتر،
کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو
دیدی پرواز کرد
ترکه چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش غولش در میاد میگه: دو
تا آرزو بکن. ترکه میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه.
غوله بهش میده، ترکه یکم میخوره میگه: به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم
بده!
ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره
به ترکه میگن چی شد ترک شدی؟! میگه: والله من اولش که ترک نبودم،
تو بیمارستان با یه بچه ترک عوض شدم!
ترکه میاد تهران، یه دختر خوشگل میبینه، بهش میگه: خانم این
دوست دختر که میگن شمایین؟
یک گروه از محققین انسان شناسی داشتن روی تفاوت مغز نژادهای مختلف
انسان تحقیق میکردند، اول مغز یک آمریکاییه رو باز
میکنند، میبینند
ای بابا اینا اینقدر با الکترونیک و کامپیوتر ور رفتن که تو مغزشون پر
شده از IC و مدارهای الکترونیکی. خلاصه میترسن دست به یک چیزی بزنند
خراب شه، زود مغز یارو رو میبندند. بعد مغز یک ژاپنیه رو باز میکنند،
میبینند ای بابا این وضعش از آمریکاییه هم خراب تره و مغزش شده پر از
مدارای نوری و چیزای عجیب غریب، خلاصه مغز این رو هم جرات نمیکنند دست
بزنند. بعد جمجمه یک ترکه رو باز میکنند، میبینند تو ش فقط یدونه سیم
ازین ور جمجه رفته اونور. باخودشون میگن: خوب ما اینو قطع میکنیم، اگه
دییدم خیلی ضایع شد، فوقش دوباره وصلش میکنیم! خلاصه سیمه رو قطع
میکنند، یهو گوشای ترکه میافته!
ترکه پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه پسرش روز
به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت میکنه. یک روز میره سر جلسه
تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده میکنند!
ترکه میخواسته به فلسطینیا کمک کنه، براشون سنگ پست میکنه!
ترکه سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه:
آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ ترکه میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه
دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه!
ترکه تو مانور شرکت میکنه، اسیر میشه
ترکه بچش نمیخوابیده، بهش ژل میزنه!
تریاکیه پیغامگیر میخره، پیغامشو میذاره: هَشتم... ولی خَشتَم!
یک ترکه میگن: 2*2 چند میشه؟ میگه: 5 تا! میگن: برو بابا، 4
تا میشه! میگه: آخه من از یه راه دیگه رفتم!
ترکه پسرش رفته بوده زیر ماشین، با سنگ میزنه درش بیاره!
ترکه میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره
ترکه تو کلیسا نشسته بوده، یهو میبینه یه دختر خیلی میزون میاد
تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب
و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده
خوب دادی...فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت
مسیح! خودت کمکم کن! ترکه از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده!
خودم میرم
ترکه زنگ میزنه خونه رفیقش میگه: غضنفر! من لهجی دارم؟ رفیقش میگه:
آره! میگه: پس گحط کن دوباره میگیرم
اواهه میخوره زمین، میگه: اِوا! تو هم جاذبه!
ترکه و زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نمیزدند. زن ترکه وقتی
شب میره بخوابه، یک یادداشت برای ترکه میگذاره که: منو فردا ساعت 6
بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، میبینه ترکه براش یک
یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه
ترکه تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبلش بهش میگن جواب
بیسکویته، ولی تو همون اول نگو، اولش یه چند تا سوال کن که ضایع نشه.
ترکه میگه باشه و میره تو مسابقه، میپرسه: آقا، یک کویته؟! یارو میگه:
نه. میگه: دوکویته؟ همینجوری میگه تا میرسه به نوزده کویت! یارو میگه:
من یه راهنمایی بهتون میکنم، با چایی هم میخورنش. ترکه میگه: آاااهان پس
بگو، قنده؟
عربه میره مغازه با لهجه میگه:آقا رُبععع دارین؟ یارو میگه:
داریم، ولی نه به این غلیظی
ترکه کفترشو گم میکنه، تو روزنامه آگهی میده: بیه بیه!
براساس تحقیقات صورت گرفته اگر ابتدا و انتهای لغات درست نوشته بشن شخص قادره لغات رو درست بخونه متن زیر رو بخونین تا خودتون متوجه بشین:
> >Check this out! It's really strange....
> >Aoccdrnig to a rscheearch at an Elingsh uinervtisy, it deosn't
>
> >mttaer in waht oredr the ltteers in a wrod are, the olny iprmoetnt
> >tihng is taht frist and lsat ltteer is at the rghit pclae. The rset
> >can be a toatl mses and you can sitll raed it wouthit porbelm. Tihs
> >is bcuseae we do not raed ervey lteter by it slef but the wrod as a
> >wlohe.
>Initsereg!!
امروز بعد از مدتها یه چیز جالب تو وبلاگ این دوست شیرازیمون(شرمنده آدرسش یادم رفته!!!) دیدم و طبق معمول کش رفتم اول متن رو بخونین بعد هم از تصاویر لذت ببرین:
سه فرد سه چیز ورد زبونشه :
درویش : یاهو - شکارچی : آهو - سبزی فروش : کاهو
سه فرد از سه چیز دلخور :
قالی فروش از زیلو - بقال از کیلو - محتکر از سیلو
سه فرد بدون سه چیز نمی تونه باشه :
انگلیسی بدون لیره - نوکر بدون جیره - شیره ای بدون شیره
سه فرد از سه چیز جدا نیست :
لجباز از غرغر - آبشار از شر شر - شکم گنده از خور خور
سه فرد از سه چیز نفرت داره :
ایرانی از بوش - جوان از جوش - تنبل از دوش