Danger zone

تا حالا به سرتون زده برین تو دل خطر؟ تا حالا شده از چیزی در میرفتین و یهو تصمیم بگیرین که دیگه بیش از این به خودتون باج ندین؟خیلی وقتها برای آدم تصوراتش بیش از واقعیات اهمیت پیدا میکنن و اونجاست که یکی باید جلوشونو بگیره .کی بهتر از خودمون؟
میگم چه عجب مثل اینکه بلاگ اسکای هم به فکر تبلیغات افتاده (خب کیه که از پول بدش بیاد؟)
عکس در رفتن آرنج دست حسین برخواه تو مسابقات جهانی وزنه برداری
مرگ و میر تصادفاتمون تو دنیا اول شد تا راهنمایی رانندگی قوانین جدید وضع کنه حتی برای پیاده ها
رگ قزوینی مایکل جکسون
کلیپ سرکاری
سایت نازنین افشار جم میس ورلد کانادا(قابل توجه خانمها:دلتون بسوزه!!!)
این پارکها زنونه ست .آقایون وارد نشن لطفا!!!
عباس کیارستمی ششم جهان .سمیرا سی تا بیشتر

A mother and daughter were riding in a cab though New York City daughter noticed some scantily clad women loitering on a street "Mommy," the little girl asked, "what are all those ladies doing?"
"They're waiting for their husbands to come home from work." the mother answered.
"C'mon lady, they're hookers!" retorted the cab driver.
After a stunned silence, the daughter asked, "Mommy, do hookers have children?"
"Of course," the mother replied, "where do you think cabbies come from?"

Iranians VS blogs

دوستانی که با من از طریق آف لاین در ارتباط هستن لابد خاطرشون هست که هفته پیش این آدرس رو بهشون آف زده بودم و ازشون خواسته بودم که برن ثبت نام کنن .این سایتیه که هاست مجانی movable type ارایه میکنه .مووبل تایپ یه سیستم وبلاگ نویسی با امکانات فوق العاده وابزارهای پیشرفته ست و بهمین دلیله که اکثر وبلاگهایی که دات کام شدن از این سیستم برای مدیریت بلاگشون استفاده میکنن .تا حالا داشتن چنین وبلاگی مستلزم صرف کردن یه سری هزینه ها بود چرا که شما باید فضایی خریداری میکردین که سرور لینوکس داشته باشه و یا اگه از سرور ویندوز استفاده میکنین این امکانات رو هم داشته باشه: CGI-BIN , PERL , My SQL که صد البته گرونتر از فضاهای معمولی بود .بعدشم که کلی زحمت باید میکشیدین تا اونو رو فضاتون نصب کنین.تمام اینکارها انجام شده و شما با داشتن چنین فضایی تنها 5 دقیقه ناقابل فاصله دارین .
امروز که رفتم به صفحه اصلی این سایت سر زدم خیلی احساس غرور کردم چون نوشته بود اگه دنبال وبلاگ رایگان فارسی میگردین پرشین بلاگ گزینه مناسب تریه .بعد یه نگاه بین اسامی وبلاگهایی که تا حالا ایجاد شده بودن کردم تقریبا نصفشون فارسی بودن!!! خب حق هم داشتن دیگه .با توجه به تعداد اندک کاربران اینترنتی تو ایران این واقعا باعث خوشحالیه که لااقل تو وبلاگ نویسی اینقدر حرف برای گفتن داریم .
بغداد بلاگر اسم وبلاگیه که یه عراقی با اسم مستعار pax  مینویسه .جزییات بیشتر رو اینجا مطالعه کنین.
یه کلیپ داش مشتی .اینجا ببینین.
A big shot business man had to spend a couple of days in the hospital. He was a royal pain to the nurses because he bossed them around just like he did his employees.
None of the hospital staff wanted to have anything to do with him. The head nurse was the only one who could stand up to him. She came into his room and announced, "I have to take your temperature."
After complaining for several minutes, he finally settled down, crossed his arms and opened his mouth.
"No, I'm sorry, the nurse stated, "but for this reading, I cannot use an oral thermometer."
This started another round of complaining, but eventually he rolled over and bared his rear end.
After feeling the nurse insert the thermometer, he heard her announce, "I have to get something. Now you stay JUST LIKE THAT until I get back!"
She leaves the door to his room open on her way out. He curses under his breath as he hears people walking past his door laughing. After almost an hour, the man's doctor comes into the room.
"What's going on here?" asked the doctor.
Angrily, the man answers, "What's the matter, Doc? Haven't you ever seen someone having their temperature taken?"
After a pause, the doctor confesses, "Well, no. I guess I haven't. Not with a carnation anyway." 

علی(ع)


یه پدربزرگی داشتم که نه پولدار بود و نه تحصیلکرده ولی به اندازه خود دنیا خوب و مهربون بود .وقتی که مرد خوبیهاش بود که منو آزار میداد هنوزم که هنوزه مهربونیهاش رو نمیتونم فراموش کنم .همون موقع که مرد تصمیم گرفتم منم خوب باشم دوست داشتم خوبی و مهربونی میراثی باشه که برای بچه هام به جا میذارم .اون که مرد خوبیهاش تو وجود دیگران زنده شدن .اینا رو نوشتم چون متعجبم از کسانیکه که خود رو عزدار علی معرفی میکنن ولی نشونی از رفتار علی توشون یافت نمیشه .وقتی از غیرت صحبت میشه به بیراهه میرن غیرت اونیه که آدم رو نیمه شب به در خونه یتیم میکشونه غیرت رو اون کسی داره که با اینکه خیلفه مسلمونهاست خم میشه و به یه بچه یتیم کولی میده .باهاشون بازی میکنه و سعی میکنه جای پدر رو تا اونجاییکه میتونه پر کنه . باید یاد گرفت که با اهل خونه خوب بود و مشکلات رو اگر بزرگ هستن تو چاه دفن کرد اگر فریادی هست اگر ناله ای هست .باید یاد گرفت که  مسئولیت ما تو خیلی از چیزا برامون امتیازی به همراه نمیاره باید یاد گرفت که شمع بیت المال برای استفاده شخصی نیست .باید دونست که بعضی اوقات باید سکوت کرد ولو اینکه این سکوت 25 سال طول بکشه. باید اینو درک کرد که همه در برابر قانون مساوی هستن  باید دونست که یه یهودی میتونه قانونا علیه خلیفه مسلمین اقامه دعوا کنه و پیروز هم بشه .بایدیاد بگیریم که حرف اکثریت رو ولو اگه غلط بود بپذیریم و به خودمون اجازه ندیم برای اکثریت جامعه تعیین تکلیف کنیم.باید یاد بگیریم و باید یاد بگیرند.......
به خودم به شما و بهشون تسلیت میگم .امیدوارم خوبیهاش تو وجودمون زنده بشن.

برترین پارسایى، پنهان نمودن پارسایى است .
 فرصت همانند ابر گذراست، پس فرصتهاى خوب را غنیمت بشمارید.
گرامى‏ترین اصل و تبار، خوشخویى است.
خواب توأم با باور، از نماز در حال تردید بهتر است .
 درباره من دو طایفه نابود شدند: دوستدار غلو کننده، و دشمنى که بیش از اندازه دشمنى مى‏نماید.
کسى که در زندگى میانه‏روى نماید، تهیدست نمى‏شود.
اى کمیل! دانش بهتر از ثروت است .
کسى که خود رأى باشد، نابود مى‏شود.
کسى که با دیگران مشورت نماید، در عقل آنان شریک مى‏شود.
نتیجه سستى و کوتاهى نمودن در کارها، پشیمانى است
کسى که در برابر درستى و راستى به نبرد برخیزد، نابود مى‏شود.
ناملایمات را نادیده بگیر، و گرنه هرگز خوشنود نمى شوى.
براى فهمیدن و دانا شدن پرسش نما ، نه به خاطر عیب جویى و آزار رساندن.
بزرگترین عیب آن است که عیب جویى کنى از صفتى که همانند آن در تو وجود دارد.
کسى که در جستجوى چیزى باشد ، به تمام آن یا به بخشى از آن مى‏رسد (جوینده یابنده است).
دو چیز مـردم را هلاک کـرده: تـرس از نـدارى و فخـر طلبى.
امـانت را بپردازیـد گـر چه به قاتل فـرزنـدان پیغمبـران بـاشـد.
هرگاه حـدیثى را شنیدید آن را با دقت عقلى به بند کشید, نه بشنوید و روایت کنیـد که راویـان علـم بسیـارنـد و فهمیـدگـان آن انـدک در شمــار.
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن, در آن روزگار ساختمان مسجـدهاى آنان نـو و تازه ساز است و از رستگارى ویران .
ساکنان و سازندگان آن مسجـدها بـدترین مردم زمین اند, فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد. آن که از فتنه به کنار ماند بـدان بازش گردانند, و آن که از آن پـس افتد به سویـش برانند.
پیش از آنکه بخواهی مسافرت بروی رفیق مناسب راه را جویا باش، و پیش از آنکه منزلی را تهیه کنی همسایگان را بررسی کن که چگونه هستند
در هر حالتی حق را بگو و مدافع آن باش، 
شجاع‌ترین و نیرومندترین مردم آن کسی است که بر تمایلات و هواهای نفسانی خود مسلّط و حاکم باشد
علم و دانش بهتر از مال و دارائى است علم ترا نگهدارى کند در حالیکه مال را تو باید نگهداریش کنى.
بکسى که بتو بدى کرده نیکى کن و از کسى که بتو ستم کرده در گذر.
بکسى که بتو خیانت کند خیانت مکن.
مهمانت را گرامى دار اگر چه شخص حقیرى باشد و براى احترام پدر و معلمت از جاى خود برخیز اگر چه امیر باشى.
برترین مردم سودمندترین آنها است بمردم.
خردمندترین مردم کسى است که بعیب خود بینا و از عیب دیگران نابینا باشد.
خوش خلقى تولید محبت مى‏کند و رشته دوستى و مودت را محکم نماید.

آسمون کودکی

یادش به خیر بچه که بودم عادت داشتم خیلی از شبها بشینم همین جوری به آسمون زل بزنم یادم نمیاد اون موقع چه فکری در مورد این همه ستاره که تو آسمون هست میکردم نمیدونم که اصلا به سرم زد چند تاشونو بچینم یا نه؟ ولی یادمه اون موقعها شنیده بودم هر کسی برای خودش یه ستاره ای داره که سرنوشتش رو تعیین میکنه همیشه میگشتم اون ستاره ای که رو که از همه درشت تر و پر نورتر بود انتخاب میکردم و پیش خودم میگفتم این ستاره بخت منه ولی شب بعد که دوباره به آسمون نگاه میکردم یادم نبود که کدوم ستاره رو قبلا برای خودم برداشته بودم خب حقیقتش زیاد هم مهم نبود چون میگشتم دوباره پرنورترین ستاره رو پیدا میکردم و .......دیگه وقتی شبها به آسمون نگاه میکنم دنبال ستاره بخت و اقبال خودم نیستم ولی نگاه کردن بهش هنوز هم بهم آرامش میده هنوز هم دوست دارم نگاش کنم و بعضی وقتها حس میکنم یه چیزی تو دلم تکون میخوره حس عجیبیه ولی من دوستش دارم...... یه دنیا


There are several men sitting around in the locker room of a private club after exercising. Suddenly a cell phone on one of the benches rings. A man picks it up, and the following conversation ensues:
"Hello?"
"Honey, it's me. Are you at the club?"
"Yes."
"Great! I am at the mall two blocks from where you are. I just saw a beautiful mink coat. It's absolutely gorgeous!! Can I buy it?"
"What's the price?"
"Only $1,500.00."
"Well, OK, go ahead and get it, if you like it that much ... "
"Ahhh, and I also stopped by the Mercedes dealership and saw the 2003 models. I saw one I really liked. I spoke with the salesman, and he gave me a really good price ... and since we need to exchange the BMW that we bought last year ... "
"What price did he quote you?"
"Only $60,000 ... "
"OK, but for that price I want it with all the options."
"Great! But before we hang up, something else ... "
"What?"
"It might look like a lot, but I was reconciling your bank account and ... I stopped by the real estate agent this morning and saw the house we had looked at last year. It's on sale!! Remember? The one with a pool, English Garden, acre of park area, beachfront property ... "
"How much are they asking?"
"Only $450,000 - a magnificent price...and I see that we have that much in the bank to cover ... "
"Well, then go ahead and buy it, but just bid $420,000. OK?"
"OK, sweetie ... Thanks! I'll see you later!! I love you!!!"
"Bye ... I do too ... "
The man hangs up, closes the phone's flap, and raises his hand and asks all those present,
"Okay... who's phone is this?"

در بدترین بدبیاریهاست که بهترین فرصتها برای بهترین تغییرات بوجود می آیند.......اوری پید