لذت کلید خوشبختی؟

اگه خاطرتون باشه چند وقت پیش در مورد انگیزه های اصلی زندگی نوشتم حالا میخوام یه مقدار در مورد لذتها صحبت کنم .فکر میکنم خیلی بی ربط نباشه اگه خود انگیزه ها رو هم به لذتها مرتبط بدونیم .در حقیقت وقتی چیزی برای انسان انگیزه میشه که میدونه اونو به لذت میرسونه . نمیدونم شاید اصلا بشه گفت که فلسفه زندگی در رسیدن به لذته .البته لذت از دید اشخاص مختلف فرق میکنه ولی اینو مطمئن باشین وقتی دکتر حسابی با 80 سال سن و با اون وضعیت جسمانی همچنان مطالعه میکرد از اینکار لذت میبرد .وقتی ادیسون ساعتها خودش رو گوشه اتاق با خرواری از کتابها مشغول میکرد فقط داشت لذت میبرد .کسانیکه ساعتها وقت خودشون رو در آزمایشگاه برای کشف مسایل میکنن دارن لذت میبرن .به همین خاطر بحث لذت تو زندگی خیلی خیلی اهمیت داره .اگر می بینین تو رسته خودتون و تو یه زمینه خاص فردی از بقیه موفق تره حتما به این نکته توجه داشته باشین که احتمالا اون از کارش لذت بیشتری میبره تا شما .اگر می بینین یه عده تو دانشگاه خرخون هستن و شما اگه خودتون رو بکشین هم نمیتونین بیش از یک ساعت بصورت مستمر درس بخونین به این خاطره که شما به اندازه اون از درس خوندن لذت نمیبرین . حالا میرسیم به بحث تربیت .بعضی افراد ذاتا یه سری لذتها براشون شیرین تره ولی خود شخص هم میتونه لذتهای زندگیش رو دستکاری کنه .خیلی وقتها لذتهایی که از زندگی میبرین مرتبط با خانواده و محیط اطراف و در حقیقت تربیتیه که اونا به شما دادن .فرض کنین که از دوران کودکی به وضعیت ظاهری شما زیاد رسیدن و این مسئله رو برای شما بزرگ جلوه دادن در دوران مختلف زندگی از ینکه خوشگل و خوش تیپ باشین لذت بردین و همواره انگیزه میل به ابراز وجودتون از این طریق بروز کرده دوست داشتین تو چهره بی نظیر و بی بدیل باشین همین قضیه باعث شده انواع و اقسام کرمها و ماسک ها و آرایشها و انواع و اقسام روشهای زیبایی رو امتحان کنین و روزانه چند ساعت از وقتتون رو با نگاه کردن به آیینه سپری کنین این قضیه انقدر در شما ریشه دوونده که اگر کسی اندازه شما به چهره اش حساس نباشه در نظرتون مسخره میاد .ولی صبر کنین .شما تمام اینکار ها رو انجام دادین چون میخواستین لذت ببرین .چه بسا که دیگران از کارهای دیگری تو زندگیشون لذت میبرن .اولویتهای زندگی رو هم تا حدود زیادی همین لذتها تعیین میکنن یه نگاه به فعالیتهای روزانه تون بندازین؟ آیا غیر از اینه که همیشه دوست دارین فعالیتهایی رو انجام بدین که براتون لذت بخش تر هستن؟ بعضی وقتها ما با یه متد خاص توسط دیگران تربیت میشیم (مثلا مثل همون موردی که اشاره کردم ) و بعد که بزرگتر میشیم با عقل و منطق به این نتیجه میرسیم که اگر بخواهیم موفق بشیم باید پاره ای از لذتهامون رو نادیده بگیریم (موقت و یا دایمی) بعضا تو استفاده از لذتها افراط و تفریط میشه و مشکل زا هم هست ولی بهش توجهی نمیشه تا اینکه واقعا به شکل یه مشکل خودش رو بروز میده .فرض کنین دوست دارین زیاد بخورین .خب چیه بدن خودمه دوست دارم دیگه!!! اوایل تو کارتون اخلالی بوجود نمیاره ولی کم کم اطرافیانتون میگن به به مبارکه ما قراره کی خاله بشیم؟ و خلاصه میفهمید که زیاده روی کردین .وقت زیادی صرف دوستاتون میکنین الحق و والانصاف !!! از بودن با اونها لذت هم میبرین .حالا این بماند که خودش میتونه چه مسایل دیگه ای رو به دنبال داشته باشه چند سال که میگذره به این نتیجه میرسین که اگر تو دوستیهاتون زیاده روی نکرده بودین و وقتش رو صرف کار دیگه ای کرده بودین موفق بودین .پدر جان چرا زیاد میخوابی؟ آی نمیدونی چه حالی میده .اونم بعد از ساعت 6 تا 9 که دیگه معرکه ست آدم دلش نمیاد بیدار شه .بله اگه یکی خواب آلوئه اونم حتما از اینکارش داره لذت میبره .ای بابا آقای آدیاباتیک چیکار کنیم تو هم گیر دادی ها از زندگی لذت نبریم؟ ....من کی گفتم لذت نبرید من میگم باید روی لذتهای زندگی کنترل داشت بسته به اینکه موفقیت رو در چه چیزی می بینین لذتهای زندگی رو هم در همون راستا بچینین .اصلا شاید یکی میخواد مدل بشه خب اون حق داره روزی چند ساعت به خودش برسه ولی تویی که میخوای بمب اتم بسازی چرا روزی پنج ساعت جلوی آیینه می ایستی؟ (توصیه- جاش برو یه شونه تخم مرغ بخور نتیجه اش رو خودت می بینی!!! یعنی می بویی) حالا یه بحث خیلی مهم دیگه پیش میاد .مثلا یکی بچه بوده همه کلاسهاش هم شیفت عصر بوده از بچگی هم عادت داشته تا لنگ ظهر بخوابه الان خودش رو میکشه هم ساعت 9 زودتر نمیتونه بلند شه .یکی از بچگی مثل خر(س) میخورده  حالا هر کاری میکنه رژیم بگیره نمیشه .یکی از کتاب خوندن حالش بهم میخوره ولی میخواد استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی بشه .یکی زندگیش خیلی معمولیه و راضیش نمیکنه میخواد یه سری تغییرات تو زندگیش بده که مطمئنه زندگیش رو بهتر میکنه ولی وقتی دست کار میشه میبینه حسش نیست .حالا این تیکه بحث دیگه به همین راحتی ها نیست .اولا که آدم باید خودش رو بشناسه و از خودش انتظار نا بجا نداشته باشه دیشب نشستی شوی مایکل جکسون تماشا کردی امروز زده به سرت مایکل بشی؟ اول باید تکیف هوسها و اهداف مشخص بشه .ما ها رو معمولا جو خیلی سریع میگیره .اصلا توجه کردین چقدر تصمیمات بیخود تو زندگی مون میگیریم؟ تا یه اتفاقی میفته ما فرداش میزنه به سرمون که یه کار جدید رو شروع کنیم و هنوز چند روز از شروع اون کار جدید نگذشته که کرکره ها رو میکشیم پایین .دیگران که نمیدونن چه اعجوبه ای قراره از ما پدید بیاد لااقل خودمون بدونیم قراره چی بشیم؟ آیا از اهدافی که فعلا برای زندگی تون در نظر گرفتین راضی هستین؟ آیا در مورد آینده فکر کردین؟ آیا چیزی در گذشته تون بوده که تصمیم داشتین در آینده عوضش کنین؟ تا چه حد سطحی نگر هستین؟ تا چه حد زود تصمیم میگیرین و زود هم منصرف میشین؟ خب برای ایجاد تغییرات یه ذره اراده لازمه (از شما چه پنهون خودمم کمبود اراده دارم!!!) و بعد یه چیز جالب دیگه : شما میخواین بخشی از لذتهای زندگی تون رو حذف کنین .خب مگه مرض دارین؟ برای چی میخواین اینکار رو بکنین؟ برای اینکه در آینده (حالا یا دور یا نزدیک ) به لذتی دست پیدا کنین که از این لذت کنونی ارزش بیشتری داره .اینو خودتون هم میدونین و گرنه دست به کار نمیشدین مشکلی که هست اینه که این روند براتون عذاب آوره و به همین خاطر موفق شدن هم علی الظاهر سخته چون به هر حال باید این مسیر رو طی کنین .در این مورد باید اولا همیشه به این فکر کنیم که چه چیزی رو داریم با چه چیز دیگه ای عوض میکنیم (نگاهها همه به قله کوه بجنبین ببینم !!!) و بعد سعی کنین شرایط بین راه رو هم به لذت مبدل کنین اگه دارین رژیم میگیرن و دنبه های وجودتون رو آب میکنین از نگاه کردن به هیکلتون که روز به روز داره متناسب تر میشه لذت ببرین و به خودتون بگین هرگز اجازه نخواهید داد شرایط گذشته دوباره تکرار بشه .بگین که اختیار زندگی خودتون رو دارین .از تفکرات منفی دوری کنین .نذارین نیروی مثبت درونتون توسط نیروهای منفی تلف بشه .روی این قسمت لذت سازی تا میتونین کار کنین چون شاید از همه مهمتر باشه .از انگیزه های اساسی دیگه کمک بگیرین تا شرایطتون لذت بخش بشه .آقا یه معادله ست جلوتون بشینین حل کنین انقدر هم غر نزنین !!! من فکر میکنم این زهرا خانوم که وبلاگ نویسه تا حالا خیلی خوب تونسته از انگیزه "میل به ابراز وجود" استفاده کنه وقتی میگه من دارم اینکار رو میکنم من انقدر سواد دارم من ال هستم و بل نیستم (چون بل سگ سباستین بود) داره از اینکار لذتی رو میبره که مرتبط با اون انگیزه بخصوصه.چیه شما اینجوری خوشتون نمیاد؟ خب از انگیزه های دیگه استفاده کنین .مهم اینه که بدونین یه انگیزه بخصوص رو چطوری با شرایط فعلی تون پیوند بزنین .

نظرات 10 + ارسال نظر
گل آذین جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:33 ب.ظ

سلام:
چه مطلب طولانی است ٬ در حالت آفلاین میخونم. به نظر جالبه البته از روی سابجکتش گفتم.
موفق باشید

بابالنگ دراز جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:44 ب.ظ http://babalengderaze.blogsky.com

شرایط فعلی همیشه مونده ... مرگ ...

بی مزه جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:42 ب.ظ http://bimazzeh.persianblog.com

سلام...سال نو مبارک...آقا نظرات اپیکور رو می خونی؟
(از نظر اپیکور لذت محض بالاترین هدف است. البته به نظر اون لذت به مفهوم ارضا خواسته نمی تونه هدف زندگی باشه چون این لذت الزاماْناخسنودی دربر دارد(چی گفتم)

صبا شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 05:36 ق.ظ http://sabaa82.blogspot.com

سلام موضوع جالبی رو انتخاب کردید!راستی از سایتهای قشنگتون ممنون!

خسرو شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 09:45 ق.ظ http://www.wct.persianblog.com

سلام سال نو مبارک بابا اسمه سایت منو درست کن wtc نه باید wct باشه به من سر بزن به زودی اپدیت میکنم

کی تاش شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 03:42 ب.ظ http://keytash.blogsky.com

وایسا یه بار دیگه بخونم ..خیلی جالبه ..

شهره شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 07:05 ب.ظ

سلام …می گم بسیار جالب بود …فقط یه چیزی چرا همش همه راجب چاقی حرف می زنن نمی شه یکم راجب لاغریون هم صحبت کنید …..هر چی می گن از لاغر شدن بابا من می خوام چاق شم

کی تاش دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 03:54 ب.ظ

سلام جناب آدیاباتیک .. راستش این خانوم شهره آدرس نداشتن من یه عرضی باهاشون داشتم .. فکر میکنم همدرد باشیم !

بانو ایلعذار سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 10:41 ق.ظ http://www.ilazar.blogsky.com

سلام...حال شما! سال نوتون مبارک و سال خوبی رو برات آرزو میکنم....این چند وقت که نبودم حسابی مطلب نوشتی....حالا من چجوری وقت کنم بخونم؟؟ موفق باشی..

یه خود معشوق سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 05:25 ب.ظ

سلام خیلی نوشته ات باحال بود یعنی باید بگم جانا سخن از زبان ما میگویی ...البته با این تیکش که باید خودمونو یا دلمونو بشناسیم موافق ترم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد