بعضی وقتها حتی بزرگترین آدمها هم اشتباهات مسخره ای می کنن .اینه که اگه شما هم بعضی وقتها اشتباه میکنین یا بعبارت خودمونی ترش "سوتی" میدین ،زیاد نگران نباشین .این متن رو بخونین:
"شکسپیر با همه مهارتی که در نگارش داستانها و نمایشنامه ها داشت ،گاه اشتباهات شگفت انگیز و حیرت آوری را مرتکب میشد .مثلا در سطر 114 از پرده دوم نمایشنامه ژول سزار اثر معروف این نویسنده انگلیسی میخوانیم که سزار از بروتوس می پرسد:اینک چه ساعتی ست؟ و بروتوس در پاسخ می گوید :ای قیصر زنگ ساعت اندکی پیش هشت ضربه نواخت.
شکسپیر در هنگام نوشتن این نمایشنامه ، فراموش کرده بود که در عهد ژول سزار ساعتهای آونگی وجود نداشت و بیش از چهارده قرن بعد بود که اولین ساعت آونگی اختراع شد!!!
راز خلقت زن:
مرد: خداوندا، چرا چشمهای زن را اینقدر زیبا آفریدی؟!
خدا: برای اینکه با این چشمان زیبا تو را ببینید و تو را مست سازد.
مرد: خداوندا، چرا لبهای زن را اینقدر زیبا آفریدی!؟
خدا: برای اینکه ترا ببوسد.
مرد: خداوندا، چرا پوست زن را اینقدر لطیف آفریدی!؟
خدا: برای اینکه تو آن را لمس کنی و لذت ببری.
مرد: خداوندا، چرا زنها را اینقدر احمق آفریدی!؟
خدا: برای اینکه بتواند عاشق موجود بیخاصیتی مثل تو بشود و از تو نگهداری کند.
سلام... قسمت آخرش مهم بود...... :-)
سلام:
جریان شکسپیر خیلی جالب بود.
خدا کنه آدم اگر هم اشتباهی میکنه ٬ یه اشتباهی باشه که بعدش لااقل قابل جبران باشه .
موفق باشید.
عزیز جان من به نظر کسی دل خوش نکردم....اگه به وبلاگای کامپیوتری رفته باشی می بینی که بیشترشون سر نظر دادن ناز می کنن و....
من خودم شخصا فقط برای دل خودم می نویسم...در ثانی اگرم اون دفعه اومدم وبلاگت برای پیغام آفلاینت بود...وگرنه من وقت سر زدن به بلاگها رو ندارم....
در هر صورت از محبتت ممنونم......
موفق باشی
سلام فقط خواستم بگم خیلی دلم برات تنگ شده عزیز. بد جوری گرفتارم. یه سراغ از دوست بی وفات بگیری بد نیست.
سلام. مطلبی در مورد مقاله اقای قوچانی نوشتم .خوشحال میشوم که نظرت رو در مورد نقدم بدونم.
everybody makes a goof even shakespear, but well human being lives with his own goofs
:::::::::::::::::::
بی خاصیتن پس!!!!!!!!! :) :)
جالب بود ولی کاشکی یه دستی به سر و روی اون لینکها بکشی !
the first one was very new.i never heard
جدا؟؟؟
این مرد کجا بوده و با کدوم خدا حرف زده؟؟؟
تو دوباره گیر دادی به سن و سال من؟!؟!؟ یه چیزی می گما!!!!
آقای آدیاباتیک، ادبیات سن مقابل رو نگه دارین!!:) خودمونیمااااا فکر کنم یه شیش هفت سالی از من بزرگتری که هی می گی!!! :) :)
::::::::::::
ییخشیناااا یه روز آنیتا جدی شد و از مرگ نوشت و شب سیاه... نمی شه شما لبخند رو از لباتون محو کنین و اخم کنین یا چه می دونم اشکی بریزین... بابا مگه من کمدین هستم که بهم نقش جدی نمیاد؟!؟! هوار!!!