نعمت یا مصیبت؟

امروز نشستم یه برنامه تلویزیونی که آموزش زبان بود دیدم دوباره هوس یادگیری زبان کردم مجری برنامه گفت to reach the treasure u have to over come the pressre  و من زده به سرم یه اشنا در اینمورد برای شهره بنویسم .بگذریم یه متن دیدم ازش خوشم اومد اصل متن رو گذاشتم تو وبلاگ میتونین زیر ترجمه من بخونین . ازتون خواهش میکنم اگه زبانتون خوبه فقط اصل متن رو بخونین و ترجمه منو بی خیال شین .من این ترجمه در پیتی رو برای کسانیکه احتمالا زبانشون خوب نیست و یا حوصله ندارن نوشتم وخودمم میدونم که پر اشتباهه ولی به هر حال کاچی بهتر از هیچی.

اینم ترجمه شده متن زیر:

یادمه وقتی پنج سالم بود چند ماهی با خانواده ام تو "اینترپرایز آلاباما" زندگی میکردیم تا پدر بتونه یه دوره پیشرفته هوانوردی رو تو "فورت راکر" بگذرونه.اون چیزی که باعث شده "اینترپرایز آلاباما" هنمز تو خاطرم باشه بنای یادبود عجیبی بود که تو مرکز شهر بنا کرده بودن .نمیشه تو شهر باشی و این بنا رو نبینی در واقع از اونجاییکه درست وسط جاده گذاشتنش مجبوری وقتی ماشین میرونی اونو دور بزنی.این بنای یادبود مجسمه یه شپشه !!!
احتمالا تو کل دنیا این تنها بنای یادبودیه که به افتخار یه حشره بنا شده و یقینا دلیل اینکار هر چی بوده ربطی به مبحث زیبایی شناختی و این چیزا نداشته  همه مون میدونیم شپش تا چه اندازه موجود بی ریختیه.شاید خیلی عجیب به نظر برسه ولی این مجسمه رو بخاطر خسارتهایی که این موجودات به مزارع پنبه اون حواشی وارد کرده بودن بنا کردن .حتما از خودتون میپرسین برای چی باید برای چنین آفتی بنای یادبود بسازن؟
میدونین چیه؟اگه بخواد شپش نبود اقتصاد اون ناحیه همچنان وابسته به همون یه نوع محصول باقی میموند .تا قبل از اون همه چیز کاملا به پنبه متکی بود وقتی شپشها اومدن ،کشاورزها و تمام مشاغل دیگه ای که به وابسته به مزارع پنبه بودن مجبور شدن ضرورت "تنوع آفرینی" رو درک کنن.
تو دراز مدت اونا فهمیدن که شپشها با تخریب مزارع پنبه در حقیقت بهشون لطف کردن!!! اونا دیگه همه امیدشون به کشت پنه نبود و شروع به پرورش خوک کشت نخود و لوبیا و یه سری خشکبار دیگه کردن.
فکر کنم کشاورزها خیلی به نفعشون شد وقتی تونستن نعمتی رو که در پس اون مصیبت بود رو پیدا کنن.خیلی وقتها ما برای تحمل کردن و یا دوری کردن از چیزی دوران سختی رو میگذرونیم و معمولا سودش رو هم به این زودیها نمی بینیم.
اگه یه نگاه به گذشته مون بندازیم ، به گذشته ای که توش بیشترین تلاش رو کردیم، بیشترین زجرها رو کشیدیم و شکستهای زیادی رو متحمل شدیم ،تصدیق میکنیم که واقعا ارزششو داشته (اگه نمیتونین این واقعیت رو ببینین احتمالا به اندازه کافی ازش فاصله نگرفتین!!!)
زندگی مون لذت بیشتری خواهد داشت (و قطعا حساب و کتاب بهتری) اگر ما هر اونچه رو که برامون اتفاق میفته رو یه رویداد ببینیم .بخاطر داشته باشین اون چیزی که برای ما اتفاق میفته خود حادثه نیست و در واقع پاسخی که ما به اون حادثه میدیم باعث بوجود اومدن تغییرات تو زندگی مون میشه .من معتقدم هر چیزی که اتفاق میفته میتونه یه درس باشه دفعه بعد که حوادث در جهتی رقم خوردن که شما دوست ندارین دنبال جنبه مثبت قضیه باشین .نعمتی که تو این مصیبت نهفته ست چیه؟حتم دارم لذت بیشتری خواهید برد و درسهای زیادی خواهید آموخت.

نظرات 3 + ارسال نظر
عسل یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:59 ب.ظ http://asalii.persianblog.com

ترجمتون عالی بود

گندم زار یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:31 ب.ظ http://gandomzar.blogsky.com

خیلی خوب ترجمه کرده بودی که بابا
سلام راستی ...
نعمت ها زیادن ....آشکار هارو سخت تر میشه دید
موفق باشی

مهرانا دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:45 ق.ظ http://mehrana1382.blogsky.com

سلام. ممنون از اینکه سر زدین . شما راست میگین حرف داریم تا عمل . ولی من اون چیزی رو که باور دارم مینویسم . حالا هم ممکنه باورتون نشه ولی من تا به چیزی اعتقاد نداشته باشم نمینویسمش . چهطور میتونم چیزی که بهش اعتقاد ندارم واسه دیگرون بنویسم و به اونها بقبولانم. متشکرم سر زدین . خوشحال میشم بازم بیاین و با نظراتتون من کمک کنین.این متن هم متن جالب و زیبایی بود . متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد