غرب؟؟؟


یه چیزی هست که خیلی وقته میخوام در موردش بنویسم و اونم نگاهیه که ما به غرب داریم .خیلی جالبه که ما تمام نگاهمون رو به غرب دوختیم ولی اونا خودشون الان به این نتیجه رسیدن که تو خیلی چیزا باید از شرقیها تبعیت کنن نمونه اش هم شیوه ها و روشهاییه که ریشه شرقی داره و روز به روز تو غرب طرفداران بیشتری پیدا میکنه. چه میدونم یوگا و مدیتیشن و هزار تا چیز دیگه .نوشته های علمای شرقی (بخصوص چینی ها ) و بودا هم مورد توجه غربیها واقع شده .خیلی جالبه اگه یه نفر طبق گفته غربیها (اوناییکه خودشون دارن از چینی ها تقلید میکنن) روزی یه ساعت وقت بذاره تمرکز کنه خیلی آدم فهمیده و با کلاسیه ولی اگه نماز بخونین که در واقع همون آرامش (شایدم خیلی بیشتر )رو به آدم میده به نظر یه عده مسخره ست اگه از یه مدل رژیم غذایی که نمیدونم دکتر چی چی تو فلان کشور ابداع کرده تبعیت کنین هم همینطور ولی اگه به جای اون بخواین روزه مستحبی بگیرین یا چه میدونم یه سری مسایل رو تو غذا خوردن رعایت کنین خیلی ها به عقلتون شک میکنن!!! در صورتیکه تو دومیش روح آدم هم تصفیه میشه .من نمیدونم چرا بعضیها همه چیز رو از منظر غربیها نگاه میکنن . خیلی چیزا  همین حالاش هم تو فرهنگ ما وجود داره که اونا می بایست بیان از ما بگیرن .غربزدگی شده بلای جونمون .عیب نداره هر جور که دوست دارین فعلا حافظ و سعدی و مولوی رو فراموش کنین و شعر نویی بخونین که مضامین جدید توش باشه .حالا شاید بعدا حافظ و سعدی ما رو هم تو غرب بیشتر تحویل گرفتن اونوقت میریم کتابهای اونا رو هم میخونیم.
این عکس هم خیلی خنده داره.میخواد بگه مردا از همون بچگی پدر سوخته هستن!!!