«زیر دست آرایشگر نشسته بودم، با حرکات سریع قیچی کار میکرد و یکریز حرف میزد، آنقدر تند که فقط برخی از کلمات را لابهلای چِقچِق قیچی میشنیدم. «
به آدم نمیرسند
پرتوقعند
میشناسم
مثل ماه است
آلبوم
. 17 تا
میپسندی
ارزان
» صدای قیچی آزارم میداد. «میخواهی ببینی؟» بیهدف سرم را تکان دادم. سه ثانیه بعد یک آلبوم کوچک میان دستانم جا گرفت. ورق زدم. تمامی آلبوم با عکس زنان پر شده بود. زیر عکس یک شماره نوشته شده بود. برگ آخر زنی بود زیبا و بسیار جوان، جوانتر از آنکه بتوانم سنش را حدس بزنم. با دست اشاره کردم، 10 دقیقه بعد کاغذی به دستم دادند. میدان[
] ابتدای خیابان [
] ساعت 6 بعدازظهر، 10 هزار تومان. مینا.
عقربههای ساعتم در امتداد هم ایستاده بودند، انگار قرار نبود تکان بخورند. کسی با ناخن به شیشة اتومبیلم زد. مقنعه سر کرده بود، سیاه، مانتو سیاه به تن داشت، با کولهپشتی بزرگ، شکل کولهپشتی دخترم که مدرسه میرفت. شیشه را پایین کشیدم. گفت: من مینا هستم. بیش از آنکه بفهمم چه میگذرد، کنارم نشسته بود و من در اتوبانها با سرعت میراندم. نگران نبودم که کسی مرا با او ببیند زیرا بهراحتی میتوانستم او را اینطور معرفی کنم: دخترم مینا.»
این داستان را سالها پیش شنیده بودم، سال 70 یا 71. داستان مردی است که از سر کنجکاوی قرار ملاقاتی میگذارد، بعد بهتزده از دیدن دختری همسن و سال دخترش در خیابان سرگردان میماند و از دختر میخواهد هر زمان که نیاز مالی داشت به او مراجعه کند و به جای کار کردن درسش را بخواند. مینا 15 ساله بود، کلاس دوم دبیرستان. پدرش از کارافتاده و مادرش بیمار بود. یکی از دوستانش لطف کرده و عکس او را در آن آلبوم جا داده بود. هفتهای دو یا سه مشتری داشت. اینطور میتوانست اجارهخانه را بپردازد. «مردها هم معمولاً آدمحسابی بودند!» حداقل اینکه مجبور نبود کنار خیابان بایستد. از هر مشتری 20 درصد به صاحب آرایشگاه میرسید.
و حالا 10 سال گذشته است و بهراحتی میتوان دختران 12، 13 یا 14 ساله را دید که کنار خیابان ایستادهاند. اما آیا آنها واقعاً روسپی هستند؟
دکتر کامکار در مورد پیشینة روسپیگری میگوید: «روسپیگری پدیدهای است با قدمت چند هزار ساله، شاید به قدمت پدرسالاری بر روی زمین. در تاریخ، روسپیهای زیادی بودهاند که زیر لوای پدرشان کار میکردند، از جمله دختر یکی از فراعنة مصر که برای کمک به ساخته شدن اهرام مصر از 17 سالگی تا 50 سالگی در یک هرم شیشهای مینشست و کسانی که مایل بودند، در ازای پرداخت پول به اهرام مصر، میتوانستند او را تصاحب کنند. این دختر رسماً به دستور پدرش این کار را میکرد.
مریم مجدلیه هم نمونة دیگری است. او روسپیای بود که حضرت مسیح از سنگسار شدن نجاتش داد، پاهایش را شست و او را غسل تعمید داد. پس از آن نیز بهراحتی میتوان روسپیگری را در تاریخ پیگیری کرد تا به امروز رسید که حتی در روستاهایی با جمعیتِ کمتر از 200 نفر میتوان افرادی را یافت که به این حرفه اشتغال دارند.
اما بخش عمدهای از دختران نوجوانی را که این روزها نگرانیهایی را برانگیختهاند نمیتوان روسپی نامید. آنها هرزهگردانی هستند که به ازای دریافت یک هدیه، دعوت شدن به شام یا نهار و حتی یک گردش کوتاه، تن به فساد میدهند. آنها دخترانی هستند که جایگاه اجتماعی خود را نیافتهاند یا حاضر به باور آن نیستند و حاضرند بهایی را بپردازند تا در جذابیتهای جامعه سهمی داشته باشند. اما آنها ندانسته به وادی غریبهای پا میگذارند که پس از آشنایی بهسختی میتوانند از آن بیرون بروند. در حقیقت دختران کمسن و سال به جای اینکه آموزشهای جنسی صحیح را از مادر یا خواهر بزرگتر خود بیاموزند، تحت تعلیم مردانی قرار میگیرند که معلوم نیست تا چه حد اطلاعات صحیح را به آنها منتقل میکنند.
متأسفانه برخی از جوامع اخلاقگرا هم مملو از متقاضیانی است که سن، سال و زیبایی برایشان اهمیت ندارد و تنها به فکر ارضای تمایلات نامتعارف خود هستند.»
دکتر کامکار میافزاید: «باید توجه داشته باشیم که روسپی کسی است که به دیگری خدمات جنسی میدهد و در ازای آن پول دریافت میکند.
مهم این است که آنها بدانند تن به چه کاری می دهند، متأسفانه در قوانین ما با مقولة روسپیگری برخورد صحیحی نمیشود و همة افراد این قشر در قالب زناکار مجازات میشوند. در این میان اینکه سن زنان زناکار چهقدر است، مهم نیست.»
در کنار عدم بررسی دقیق ریشههای فساد و فحشا در جامعه، افزایش تعداد متقاضیان مهمترین عامل گسترش فحشا در سنین پایین است. طبق آخرین آمار اعلامشده در بهزیستی، متوسط زمانی که یک روسپی، با هر سن و سال، کنار خیابان منتظر میماند کمتر از 5 دقیقه است. البته این آمار شامل کسانی نمیشود که در خانه ها فعال هستند. مطمئناً خوب بودن بازار ـ به اعتراف کالاها ـ از عوامل اصلی گسترش فحشاست.
گروهی از مردها ـ مردهایی که اکثراً در حیطة خانوادة خود مردانی خوب و پدرانی دلسوز هستند ـ با منتظر نگذاشتن زنان روسپی در کنار خیابان به این مسئله دامن میزنند تا به حس تنوعطلبی خود پاسخ دهند.
تقریباً تمامی این مردان نیز پس از اقناع حس لذتطلبیشان منکر همهچیز میشوند.