انتخاب شوهر

 

 

 


یک مرکز خرید وجود داشت که زنان میتوانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنندکه شوهر آنها باشد. این مرکز پن
ج طبقه داشت و هر چه که طبقات بالا تر میرفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر میشد. اما اگر در طبقه ای در را باز کنند باید حتما آن مرد را انتخاب کنند و اگر به طبقه بالا تر رفتند دیگر اجازه بازگشت ندارند و هر شخص فقط یک بار میتواند از این مرکز استفاده کند.
روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز رفتند تا شوهر مورد نظر خود را پ
یدا کنند.
در اولین طبقه بر روی در نوشته شده بود: این مردان شغل وبچ
ه های دوست داشتنی دارند. دختری که تابلو را خوانده بود گفت: خب بهتر از کار نداشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینم بالا تری ها چگو
نه اند؟؟
پس رفتند.
در طبقه دوم نوشته بود: این مردان شغلی با حقوق زیاد بچه
های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند. دختر گفت: هووم م م طبقه بالا تر چ
ه جوریه....؟

طبقه سوم: این مردان شغلی با حقوق زیاد بچه
های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند ودر کار خانه هم کمک می کنند. دختر گفت: وااای ..... چقدر وسوسه انگی
ز. ولی بریم بالا ترو دوباره رفتند.

طبقه چ
هارم:این مردان شغلی با حقوق زیاد بچه های دوست داشتنی و چهره ای زیبا دارند . همچنین در کار خانه کمک میکنند و هدف های عالی دارند.آن دو واقعا بوجد آمده بودنند.دختر:وای چقدر خوب. پس چه چیزی ممکنه در طبقه آخر باشه!!!! آنها گ
ریه کردنند.
پس به طبقه پنجم رفتند. آنجا نوشته بود:این طبقه فقط برای اینست که ثابت کنند زنان راضی شدنی نیستند . از اینکه به مرکز ما آمده اید متشکریم و روز خوبی را برای شما آرزومندیم.!!

نقل از وبلاگ دخترتنها

 

 

پیله

 

چند وقت پیش مطلبی رو خوندم که نظرم رو جلب کرد.

مردی داشت بیرون اومدن پروانه ای رو از پیله تماشا می کرد. بعد از مدتی حس کرد که پروانه خسته شده و قادر نیست از سوراخ تنگ پیله به راحتی بیرون بیاد. به همین دلیل تصمیم گرفت که به پروانه لطف کنه و کمک کرد تا پروانه راحت از پیله بیرون بیاد. بالهای پروانه هنوز خیس و مچاله بود، مرد منتظر شد تا پروانه بالهاش رو باز کنه و پرواز کنه. اما انتظار بی فایده بود. مرد مهربون نمی دونست که اون تلاش و زحمت طاقت فرسا برای عبور از سوراخ تنگ پیله، تمرین و تضمینی بود برای قوی شدن عضلات پروانه. اون پروانه تا آخر عمرش ( که حالا باید انتظار کوتاه تر شدنش رو هم داشته باشیم، آخه بدون بال چطور از دست پرنده ها فرار کنه ...؟؟!! ) دیگه قادر به پرواز نبود.

 

عمل این مرد مهربون دقیقاً مثل مهربونی های بیش از اندازه، نگرانی های بی مورد و محدود کردن های نا بجای اکثر پدر و مادر های خودمونه. انقدر دلسوزی بی مورد و توجه بیش از اندازه به نوجوونها و جوونهاشون دارن که کاملاً اونا رو وابسته، بی جربزه و ضعیف بار میارن و بعد توقع دارن که فرزندانشون بتونن روی پای خودشون بیاستن، تصمیم گیری کنن، با مشکلات کنار بیان و خرد نشن. ( البته با شرایط فرهنگی و اجتماعی که داریم، والدین حق دارن که نگران باشن، اما ما می خوایم کنارمون باشین، مشاورمون، ناظر پیشرفتمون و نه پیش قراول راهمون).

 

روی صحبتم با همه ی پدر و مادر هاست :

 

لطفاً اجازه بدید خودمون از پیله هامون بیرون بیایم. به این بالها برای ادامه زندگی نیاز داریم . قول میدم شاهد اوج گرفتنمون هم باشید .

 

مرتضی زمانی

 

معادل سازی برای اصطلاح تهاجم فرهنگی

الهام خوب
SiahSepid.com

تلاش مسئولان و در اصل اداره کننده های مملکت ما ـایران ـ در عصر حاضر بر این است که دریابند و بدانند که چطور و به چه ترتیب میتوان جلوی تهاجم فرهنگی که به نظر از معضلات غیر قابل حل می باشد رابگیرند. متاًسفانه از مشکلات اعظم یک کشور جهان سومی این است که با استانداردهای شناخته شده فاصلهُ زیادی دارد. البته یکسری شرایط به دلائلی غیر قابل ایجاد است اما مشکل ما این است که در ساده ترین مسائل هم به حد استاندارد نرسیده ایم و این است که همیشه علاوه بر مشکلات اقتصادی ، سیاسی و ...موارد ساده هم مزید بر علت می شوند و یک کشور را از هر نظر جهان سومی می کنند. ممکن است برای برطرف شدن هر مشکل چندین راه وجود داشته باشد اما هر عقل سلیمی ساده ترین راه را انتخاب می کند. ولیکن نمی دانم که چرا در کشور مابرای برقراری هر آرمان ، سخت ترین راه در نظر گرفته می شود. راهی که بیشترین فشارش بر دوش مردم است و در این زمان است که باز هم طبق معمول ، بزرگترین انتظارها را از مردم باید داشت!

موضوع تهاجم فرهنگی یکی از بزرگترین و مهم ترین بحثهای هر جامعهُ اسلامی بخصوص ایران است که جنبه های مختلفی را در بر می گیرد. اما باید توجه کنیم که در بین عواملی که ایجاد کنندهُ تهاجم فرهنگی هستند ، کدام عامل تاً ثیر مخرب تر بر روحیه و افکار مردم دارد و بدانیم که برای حل یک مشکل نباید آن را نادیده گرفت چراکه در این صورت مشکلات ، به ظاهر از بین رفته اند و این در حالیست که همین مشکل و یا هر نوع ناهنجاری به ظاهر از بین رفته ای ، در جای دیگر ، به شکلی متفاوت سر باز می کند و در نهایت خود را نشان میدهد.

چند صباحی است در ایران ــ شاید بعد از انقلاب ! ــ متداولترین مترادفی که برای اصطلاح مبارزه با تهاجم فرهنگی شنیده ایم محدودیت آزادی است و این در حالی است که هر مکتبی آزادی را حق هر فرد می داند و البته آزادی مشروع..........

و حالا این سؤال به ذهن می رسد که چه ارتباطی می توان بین مبارزه با تهاجم فرهنگی و محدودیت آزادی پیدا کرد. آیا به راستی این دو اصطلاح رایج ، مکمل یکدیگرند! یا اینکه در اثر گذشت زمان چنین ذهنیتی ایجاد شده!