شاید همه بدونن که بعد ازامریکا و ویتنام سالیان سال باهم جنگ میکردن ولی میتونم شرط ببندم خیلی ها نمیدونن این جنگ سر چی بوده.شاید اگه در مورد جنگ ویتنام خود امریکایی ها فیلم نمیساختن خیلی ها اصلا نمیدونستن چنین جنگی در گذشته اتفاق افتاده .به هر حال گفتم امروز یه توضیح مختصر در این مورد بدم :
جنگ ویتنام بین سالهای 1961 تا 1973 اتفاق افتاد و منجر به کشته شدن بیش از پنجاه و هشت هزار سرباز امریکایی شد (این رقم کشته برای کشورهایی نظیر ما چیزی نیست ولی برای کشوری مثل امریکا رقم زیادیه هنوزم که هنوزه گاه و بیگاه خانواده های قربانیان جنگ ویتنام جلوی کاخ سفید تجمع میکنن و خلاصه اینکه جون سربازها برای ارتش امریکا خیلی اهمیت داره چون در مورد جون سربازها از طرف مردمش تحت فشار قرار میگیره اینه که تو جنگها هم ترجیح میده از نیروی زمینی کمتر استفاده کنه و در مورد بکارگیری سرباز وسواس نشون میده .خودتون بهتر در جریان هستین که در مورد همین تعداد کشته کمی هم که تو جنگ عراق به جا موند چقدر از طرف مردمش بهش اعتراض شد و همه اینها در حالی بود که بسیاری از سربازان کنونی امریکا از امریکای لاتین هستن) در همون زمان هم اعترضات گسترده ای در مورد جنگ وجود داشت و از چهره های معترضی که من وشما خوب میشناسیم یکیش همین محمد علی کلی بود.اسم ویت کنگ رو هم زیاد شنیدیم اونا چریکهای کمونیستی بودن که در ویتنام جنوبی عیله امریکا میجنگیدن و با اینکه از نظر تجهیزات نظامی مجهز نبودن اما خیلی از جون گذشته بودن و با حداقلها زندگی میکردن (اصولا جنگهای ایدئولوژیک همینجوریه یعنی جنگهایی که علاوه بر قضیه میهن پرستی یه ایدئولوژی هم پشتش باشه جنگ ایران و عراق هم میشه گفت ایدئولوژیک بود چون علاوه بر مسایل میهن پرستانه ایدئولوژی اسلامی هم خیلی ها رو به سمت جبهه ها روونه میکرد و این عده جنگ رو جهاد در راه خدا میدونستن . شاید همین قدرت ایدئولوژیه که امریکا رو از قدرتمند شدن ایدئولوژیهایی نظیر کمونیسم و اسلام در جهان به وحشت انداخته و در نظریه برخورد تمدنهاthe clash of civilizations بیان شده این نظریه رو همونطور که میدونین ساموئل هانتیگتون حدود 10 سال پیش ارایه کرد در مورد این نظریه بعدا مینویسم حالا خیلی از بحث خودمون دور نشیم ) ویت کنگها و ویتنامی های شمالی به رهبری هوشی مین (موسوم به عمو هوشی که بنیانگذار حزب کمونیست و رهبر مبارزات استقلال طلبانه علیه استعمار فرانسه ) برای متحد نمودن ویتنام و ایجاد حکومت کمونیستی جنگیدند که با خروج امریکا در نهایت تونستن اینکار رو انجام بدن و اما جریان جنگ از این قرار بود که ویتنام و کامبوج و لائوس از قدیم جزو مستعمارات فرانسه بودن و هنوز هم در این نواحی خیلی ها فرانسه بلدن این مناطق تو جنگ جهانی دوم توسط ژاپن اشغال شد بعد از شکست ژاپن در جنگ جهانی ویتنامیها به رهبری عمو هوشی تونستن ویتنام رو مستقل اعلام کنن اما فرانسه با کمک انگلیس تونست مستعمره سابقش رو پس بگیره .ویتنامی ها با فرانسه جنگیدند و تونستن اونو شکست بدن به این تریتب کشورهایی که گفتم همه شون استقلال پیدا کردن اما ویتنام به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد که بخش شمالیش در اختیار کمونیستها بود (به رهبری عمو هوشی) و بخش جنوبیش توسط یک دولت طرفدار غرب که مورد حمایت ایالات متحده بود اداره میشد (تقریبا مثل کره شمالی و جنوبی) رهبر ویتنام جنوبی یه کاتولیک بود و به بوداییها سخت میگرفت اینه که مردم ازش نفرت داشتن چندین و چند بار شورش کردن و حتی خودسوزی هم میکردن چریکهای ویت کنگ که تحت حمایت ویتنام شمالی بودن شروع کردن تو روستاها با سربازها جنگ کردن .امریکا متوجه شد که رهبر فعلی ویتنام قادر به مقاومت در برابر کمونیستها نیست اینه که یه کودتا راه انداخت و ژنرالها اونو کشتن .از این به بعد جنگ شروع شد و چون ویتام جنوبی کم مونده بود بدست شمالی ها بیفته امریکا هم وارد جنگ شد و در طی جنگ نیم میلیون سرباز به وینام فرستاد بمبهای زیادی بر سر مردم ویتنام ریخته شد مردم بیشماری کشته شدن زمینهای زیادی آلوده به مواد شیمیایی شد اما در نهایت کمونیستها در سال 1975 پیروز شدن. همونطور که گفتم بیش از پنجاه و هشت هزار امریکایی در این جنگ کشته و بیش از سیصد و سیزده هزار نفر زخمی شدن .خسارت ویتنامی ها خیلی بیشتر بود فقط چیزی حدود دو میلیون نفر کشته شدن امریکا 6.3 میلیون تن بمب بر روی ویتنام ریخت که سه برابر مقدار بمبیه که تو جنگ جهانی دوم روی ژاپن و آلمان ریخته شد .
همیشه دنبال لیست کاربران بلاگ اسکای بودم رفته بودم ببینم ملت از چه جاهایی اومدن تو وبلاگ من که کشفش کردم اینم لیست کاربران بلاگ اسکای . یه سری چیزای دیگه ای که در موردش سرچ کرده بودن وسر از وبلاگ من در آورده بودن اینهاست:"اقتصاد ترکیه" "آدیاباتیک" "گروه پارت" "فقراقتصادی" "زندگی نامه آیت الله سیستانی" "عکس زن همجنس باز!!!" "عکس دختر روسی!!!" "تنظیم خانواده" البته یه سری هم سرچ چینی و ژاپنی کرده بودن که خودمم تعجب میکنم چطوری سر از اینجا در آوردن !!!
این نوشته به نظرم قشنگ بود آوردمش اینجا شما هم بخونین:
پرنده گفت : این که امکان ندارد ، همه قلب دارند .
کرگدن گفت: کو کجاست من که قلب خود را نمی بینم .
پرنده گفت :خوب چون از قلبت استفاده نمی کنی ، قلبت را نمی بینی . ولی من مطمئنم که زیر این پوست کلفت یک قلب نازک داری .
کرگدن گفت: نه ، من قلب نازک ندارم ، من حتما یک قلب کلفت دارم.
پرنده گفت :نه ، تو حتما یک قلب نازک داری چون به جای این که پرنده را بترسانی ، به جای اینکه لگدش کنی ، به جای اینکه دهن گشاد و گنده ات را باز کنی و آن را بخوری ، داری با او حرف می زنی.
کرگدن گفت: خوب این یعنی چی ؟
پرنده گفت :وقتی یک کرگدن پوست کلفت ، یک قلب نازک دارد یعنی چی ؟ یعنی اینکه می تواند عاشق بشود .
کرگدن گفت: اینها که می گویی ، یعنی چی؟
پرنده گفت :یعنی .... بگذار روی پوست کلفت قشنگت بنشینم .....
کرگدن چیزی نگفت . یعنی داشت دنبال یک جمله مناسب می گشت . فکر کرد بهتر است همان اولین جمله اش را بگوید .
اما پرنده پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتش را می خاراند .
کرگدن احساس کرد چقدر خوشش می آید . اما نمی دانست از چی خوشش می آید .
کرگدن گفت : اسم این دوست داشتن است ؟ اسم این که من دلم می خواهد تو روی پشت من بمانی و مزاحم های کوچولوی پشتم را بخوری؟ پرنده گفت : نه ، اسم ایت نیاز است ، من دارم به تو کمک می کنم و تو از اینکه نیازت برطرف می شود . احساس خوبی داری . یعنی احساس رضایت می کنی ، اما دوست داشتن از این مهمتر است . کرگدن نفهمید که پرنده چه می گوید . روزها گذشت ، روزها و ماهها و پرنده هر روز می آمد و پشت کرگدن می نشست و هر روز پشتش را می خاراند و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت .
یک روز کرگدن به پرنده گفت : به نظر تو این موضوع که کرگدنی از این که پرنده ای پشتش را می خاراند ، احساس خوبی دارد ، برای یک کرگدن کافی است ؟
پرنده گفت : نه کافی نیست .
کرگدن گفتک درست است کافی نیست . چون من حس می کنم چیزهای دیگری هم دوست دارم . راستش من بیشتر دوست دارم تو را تماشا کنم .
پرنده چرخی زد و پرواز کرد و چرخی زد و آواز خواند ، جلوی چشم های کرگدن .
کرگدن تماشا کرد و تماشا کرد . اما سیر نشد . کرگدن می خواست همین طور تماشا کند . با خودش گفت : این صحنه قشنگترین صحنه دنیاست و این پرنده قشنگ ترین پرنده دنیا و او خوشبخت ترین کرگدن روی زمین . وقتی کرگدن به اینجا رسید ، احساس کرد که یک چیز نازک از چشمش افتاد.
کرگدن ترسید و گفت : پرنده ، پرنده عزیزم من قلبم را دیدم . همان قلب نازکم را که می گفتی ، اما قلبم از چشمم افتاد . حالاچکار کنم؟
پرنده برگشت و اشکهای کرگدن را دید . آمد و روی سر او نشست و گفت: غصه نخور دوست عزیز ، تو یک عالم از این قلبهای نازک داری .
کرگدن گفت: راستی اینکه کرگدنی دوست دارد ، پرنده ای را تماشا کند و وقتی تماشایش می کند ، قلبش از چشمش می افتد ، یعنی چی؟ پرنده گفت : یعنی اینکه کرگدن ها هم عاشق می شوند.
کرگدن گفت : عاشق یعنی چه؟
پرنده گفت :یعنی کسی که قلبش از چشمش می چکد.
کرگدن باز هم منظور پرنده را نفهمید . اما دوست داشت پرنده باز هم حرف بزند ، باز پرواز کند و او باز هم تماشایش کند و باز قلبش از چشمش بیفتد.
کرگدن فکر کرد اگر قلبش همین طور از چشمش بریزد ، یک روز حتما قلبش تمام می شود .
آن وقت لبخند زد و با خودش گفت:
من که اصلا قلب نداشتم ، حالا که پرنده به من قلب داد، چه عیبی دارد ، بگذار تمام قلبم را برای او بریزم
چند روز پیش که داشتم کتاب میخوندم متوجه چیزی شدم که تا بحال بهش فکر هم نکرده بودم .نه بابا چیز خیلی پیچیده ای هم نبود . زیر درخت نارگیل هم ننشسته بودم .میدونین واقعیت اینه که خیلی از نیروهای منفی که تو زندگی ما وجود داره میتونه اصلا وجود خارجی نداشته باشه .منظورم از نیروهای منفی نیروهاییه که برای غلبه بر اونها باید نیرو صرف کنیم .یه مثال ساده بزنم؟ مثلا زیاد دیدین که خیلی از آدمها جون میکنن تا از خواب بیدار بشن .کسی که چنین خصلتی روداره بخشی از نیروی مثبت وجود خودش رو همون اول صبح صرف غلبه بر نفسش میکنه تا از خواب بیدار بشه .تعداد این جور افراد کم هم نیست شاید تا بحال از این منظر به قضیه نگاه نکرده باشین اینکه نیرویی رو که میشه در جای دیگه ای ازش استفاده کرد رو بیهوده صرف کار پیش پا افتاده ای مثل بلند شدن از خواب بکنیم یا مثلا شما یه تصمیمی میگیرین و میدونین که براتون سود آوره و خوبه و برنامه ریزی میکنین ولی جونتون بالا میاد تا نسبت به برنامه تون مقید باقی بمونین هی دوست دارین پاشین برین با بچه محلاتون گردو شکستم بازی کنین . نتیجه گیری اخلاقی این بحث اینه که آدم باید یه ریزه اراده رو حتما داشته باشه خیلی ها معتقدا که آدم نباید به خودش سخت بگیره و باید خوش باشه و از اینجور حرفها .البته با این قضیه مخالفتی ندارم ولی به هر حال باید اراده فرد هم قوی باشه و اراده هم قوی نمیشه مگر اینکه شما کاری رو انجام بدین که نفستون نمیپسنده . وقتی اراده قوی داشته باشین دیگه نیروی منفی وجود نداره که بخواین برای غلبه بر اون از نیروی مثبت درونتون استفاده کنین .متاسفانه این استهلاک نیروها آنچنان که باید و شاید به چشم نمیاد وگرنه براحتی قبول میکردین که چنین چیزی هست.یه بخش دیگه از انرژی و زمان ما معمولا صرف دوباره کاریهامون میشه مثلا وقتی در کلاس درس تو دانشگاه نشستیم اگه حواسمون رو جمع کنیم قطعا خیلی از نکات رو همون سر کلاس یاد میگیرم ولی بی حوصلگی میکنیم و علاوه بر اینکه از حضور تو کلاس لذت نمیبریم کاری رو که میشد تو همون کلاس انجام داد به وقت دیگه ای موکول میکنیم یا مثلا وقتی نوشته ای رو میخونیم چون بلد نیستیم خوب از حواسمون بهره بگیریم برای فهم بهتر مجبور میشیم یک یا چند بار دیگه متن رو بخونیم این قضیه برای خود من که خیلی پیش اومده .میگن یه روز در روزگاران قدیم تو یه شرکت میخواستم اپراتور برای دستگاه تلگراف استخدام کنن کلی آدم نشسته بودن و داشتن تو سالن انتظار با هم حرف میزدن تو همین حین یه پسر جوون وارد سالن شد و بلافاصله بدون توجه به جمع وارد اتاق مدیرشد و بعد از چند دقیقه خوشحال اومد بیرون .بقیه گفتن ببخشین ما اینجا علف نبودیما مثل اینکه قبل از اینکه شما بیایین ما اومده بودیم زنبیل گذاشته بودیم سرت رو انداختی پایین مثل..... میری تو.پسر یه نگاه عاقل اندر سفیهی به جمیع آقایون و خانمها کرد و گفت وقتی من وارد اتاق شدم متوجه صدای خفیفی که از بلندگو پخش میشد شدم که به شکل علامات مورس بود و اعلام میکرد هرکس اولین نفر وارد اتاق مدیر شه استخدام خواهد شد .
لینکهای امروز
سه دانشجوی دانشگاه هنر اسلامی تبریز خودسوزی می کنند
دختران دانشجو ، ضعیفه های تحصیل کرده؟
گفت و گوی 2 ساعته ایپنا با سرمربی تیم ملی فوتبال ایران
روزنامه نگاری اینترنتی فارسی؛ بیشتر سیاسی، کمتر حرفه ای
آخرین آمار ایدز در ایران
عبادی: جنبش فمینیسم در ایران عمق و توان دارد
گزارشگر ویژه سازمان ملل از 'سرکوب سازمان یافته' در ایران خبر داد
دلایل آمریکا برای افزایش فشار علیه ایران
تحلیل اکونومیست در مورد رفتار ایران در قبال آژانس انرژی هسته ای
در ایران آثار اورانیوم ویژه ساخت بمب اتمی کشف شده است
گفتگو با شهره آغداشلو(صوتی) وزنه بردار زن ایرانی (صوتی) آلبوم عکس کنسرت جدید معین :همه در این صفحه
گفتگو با فرشاد بیان مسئول سایت گویا
امروز فیلم یاد هندوستان کرده موضوع اینه که چند وقت پیش یه فیلم هندی جدید رو حسب تصادف دیدم و باید بگم این بالیوود هندی ها همیچین بدهم پیشرفت نکرده ولی "خالی وود" ما ایرانیها همونیه که بود حالا خیلی با محتوای فیلمها کار ندارم ولی فیلمسازی ما از جهت فنی برای این دور و زمونه نیست . آره بابا قبلا هم گفتم ما دیگه کم کم داریم تو دنیا تک میشیم قضیه "همه رفتند و تنها مانده ام من " قضیه همین ایران خودمونه دیگه .الان دیگه همه از ما آدم تر شدن .بی خیال .داشتم در مورد هند میگفتم یه چیزی رو که حتما خودتون هم متوجه شدین که میرن از بین شونصد هزار نفر هندی میگردن یه نفر رو که یه بر و رویی داره انتخاب میکنن و هفتاد مدل بزک می کنن بعد اینجوریه که تو دنیا خیال میکنن هندیها خوشگل هستن اون اوایل که چت باز بودم یه دفعه تو چت خوردیم به تور یه دخترعربستانی ، ما هم اون موقع داغ بحث گفتگوی تمدنها بودیم گفتیم دلش رو نشکونیم باهاش چت کنیم (خب وقتی سینمامون خالی وود باشه .ماهم خالی بند از آب در میاییم دیگه) خلاصه سرتونو درد نیارم دختره گفت کجایی هستی ما هم گفتیم ایرانی .گفت نه من دنبال یه پسر هندی میگردم .گفتم ببخشین چرا؟ گفت آخه هندیها خوشگلن (.........) این نقطه های داخل پرانتز دری وریهاییه که من تو دلم نثارش کردم بابا دو تا فیلم مستند ببینین یا تو همون فیلم هندیها به باقی هنرپیشه ها هم یه نیم نگاه داشته باشین تا متوجه بشین خوشگل کیه .یه چیز دیگه هم جالبه هنرپیشه های نقش اولشون رو خیلی خوشگل میکنن که از بقیه متمایز باشن حالا همون هنرپیشه مرد وقتی تویه فیلم دیگه نقش دوم رو میگیره از میمون قابل تفکیک نیست.و اما برسیم سر یه نکته کلیدی:دیدین زنها تو فیلمهای هندی چقدر ضعیف هستن؟ همینجوری میشینن جلوی خانواده شون آبغوره میگیرن که پدر خواهش میکنم داداش التماس میکنم .میگم لابد چنین چیزی تو فرهنگشون واقعا وجود داره که به این راحتی تو فیلمهاشون هم میارن .اگه یه فیلمساز ایرانی چنین جسارتی بکنه به صبح نرسیده جیگرش رو میگیرن به سیخ .تو ایران معمولا فیلمها و حتی سریالها تلویزیونی برعکس اینه .دیگه مهران مدیری که کولاک کرد با اون برنامه های زن ذلیلیش .یه تغییر دیگه ای هم فیلمهاشون کرده من بچه که بودم فیلمهاشون پر از جادو و این حرفها بود آقا ما هم بچه بودیم آی خوشمون میومد آی خوشمون میومد دیگه خلاصه چند روزو شب تو تخیلاتمون خودمون رو میذاشتیم جای جادوگره و از قدرت جادویی استفاده میکردیم یکی نبود بگه خره چرا خودت رو جای شخصیت رمانتیک فیلم نمیذاشتی (اینو گفتم که بدونین بچه بودم تا چه حد چشم و دل پاک بودم!!!) موسیقی فیلمهاشون هم از سنتی بودن در اومده و به قولی سیتارشون رو دادن گیتار خریدن .دیگه از فیل و بچه فیل و میمون و کره خر و اینها هم تو فیلمهاشون خبری نیست .راستی در مورد بدبختی و بی نوایی زنان هندی یه مورد دیگه هم که هست مسئله جهیزیه شونه میدونین که خانواده عروس مجبورن جهیزیه خوبی به داماد بدن و اگه اینکار رو نکنن عروس بدبخت یه عمری توسری خور خواهد بود.اینه که خیلی از دخترایی که نمیتونن جهیزیه خوب تهیه کنن مهاجرت میکنن به اون دنیا .یه چیز دیگه هم هست که حتما خودتون هم میدونین هندیها غذاهاشون رو پر فلفل میکنن احتمالا به خاطر همین هم هست که وول ووله دارن و هی قر میدن ظاهرا دلیل خوردن فلفل اینه که مانع تعریق سریع بدن میشه .حالا اگه دلیل دیگه ای داره بگین ما هم بدونیم.بابا یعنی چی از هر شش نفر تو دنیا یکیش هندی یکیش هم چینی چه خبر بوده .هندیهای قدیم مثل اینکه تنظیم خانواده پاس نکرده بودن خط تولید آدم راه انداخته بودن مثل اینکه .هند در گذشته مهمترین کشور در نظر استمعمارگران بوده این اهمیت تا حدی بوده که کشف امریکا هم مرهون هنده.میدونین که کریم پوست کلفت دنبال یه راه میانبر به هند بوده که سر از امریکا در میاره و به همین خاطر به سرخپوست ها میگفتن هندی چون اول خیال میکردن اینها هم یه مدل هندی هستن .یا احداث کانال سوئز هم به همین خاطر بوده چون قبل از احداث این کانال کشتیهای اروپایی میرفتن آفریقا رو دور میزدن و بعد میرفتن سمت هند و با احداث این کانل چندین و چند ماه تو وقتشون صرفه جویی شد. خیله خب دیگه برای امروز بسه .همین بود پاشین برین خونه هاتون.زود باشین.