سئوال ممنوع

فرض کنین کلی چیز قیمتی رو زمین ریخته و فقط کافی خم شین و اونو رو از زمین جمع کنین آیا این کار رو نمی کنین؟ خیلی وقتها فاصله میان ما و بسیاری چیزهای ارزشمند به اندازه همین خم شدنه که انجامش نمی دیم . برای رسیدن به بسیاری چیزها فقط کافیه سئوال کنیم و سئوال نمی کنیم امروز داشتم در این مورد فکر می کردم که ما اصلا یا عادت به سئوال کردن نداریم و یا وقتی هم سئوال می پرسیم بلد نیستیم چی بپرسیم و چطور بپرسیم .کسی که بتونه سئوالات خوبی بپرسه جوابهای خوبی هم میگیره . توی جلساتی که داریم متوجه شدم بعضی دوستان علیرغم سابقه کاری بالایی که دارن از این اصل غافلن . فکر کنم دلیل چیزی که گفتم رو باید در مدرسه و در اجتماع جویا شد . جایی که از سئوال خوششون نمیاد و سئوال رو سرکوب می کنن حتما داشتین معلمهایی رو که چون بی سواد بودن جلوی سئوالات دانش آموزانشون موضع می گرفتن ما اینو تو دانشگاه هم داشتیم و در سطح اجتماع بسیارن کسانی که گفتن " نمی دونم" براشون سخته و برای همین از سئوال می گریزن همچو آهو . از نظر حکومتی هم به نظر نمی رسه کسی از سئوال کردن استقبال بکنه جالبه که با یکسری فشارها این قضیه به حوزه اندیشه هم کشیده شده می دونین که هر سئوالی رو نمیشه پرسید چون آزادی اندیشه هست ولی آزادی بیان برای ابراز اون اندیشه وجود نداره بعبارتی شما آزادین در مورد هر چی خواستین فکر کنین (احتمالا چون نمیشه توی سر شما مامور گذاشت ) ولی برای بیان اونها نچ ! آینده هر ملتی رو بچه های اون کشور میسازن بچه ها باید تو بچه گی شون تو عالم کودکانه شون و تو بازیهاشون یاد بگیرن چطور تیمی کار کنن چطور در با مسایل برخورد کنن و چطور برای حل مشکلات برنامه ریزی کنن . کشورهای پیشرفته به اهمیت این مطلب پی بردن و سرمایه گذاری کلانی در بخش آموزششون انجام دادن .اونها در مدرسه کارهای مهمتری از گیر دادن به مدل مو و لباس دانش آموزانشون دارن اونها دانش آموزانشون رو از محیط مدرسه فراری نمی کنن اونها مدیران موفق آینده رو در مدارسشون تربیت می کنن مدیرانی که در آینده به کشورهایی نظیر کشور ما سفر می کنن و از صنعت وارداتی و مریض ما دیدن می کنن .

 

+ وقت خود را با بچه ها بگذرانید و چیزهای بیشتری در مورد خندیدن بی خودی ، کنجکاوی ، پذیرفتن ، انعطاف ، اعتماد ، اراده و تصور خلاق از آنها بیاموزید . بچه ها برای آموزش ما آماده اند ................اندرو متیوس

دندون طمع رو باید روکش طلا کرد !

یکی از چیزهایی که قبلا جایی خوندم و خیلی خوشم اومد این نکته بود که در بسیاری از اوقات موفقیت خود بزرگترین مانع برای کسب موفقیته این حالت زمانی پیش میاد که شما به موفقیتی دست پیدا می کنین و بعد به تصور اینکه این پایان راهه و یا اینکه موفقیت کسب شده تون خیلی بزرگه و شاید فراتر از لیاقت شماست دست از تلاش و حتی فکر کردن در مورد موفقیتهای بزرگتر بر می دارین . موفقیت و حرکت به سمت اون باید دائمی باشه متاسفانه یکی از چیزهایی که تو فرهنگ ما بد جا افتاده همین نکته ست مثلا طرف خونه نداشته و همیشه آرزوی یه آپارتمان نقلی رو در سر می پرورونده به هر تقدیر به خواسته اش میرسه و بعد وقتی از آرزوی خودش در مورد یه آپارتمان بزرگتر صحبت می کنه بهش می گن تو چقدر ناشکری تا همین دیروز آرزوی آپارتمان نقلی داشتی حالا که خدا بهت داد ناشکری میکنی و بعد ربطش میدن به اینکه آدمیزاد طماعه و ... اصلا این صحبتها نیست آدمی که قانع بشه ناشکره چون ظرفیت خودش رو نشناخته .جالبه توی کار هم من مصادیق این قضیه رو دیدم میگن ما دیگه رسیدیم به این نقطه انگار که دیگه از این نقطه جلوتر امکانپذیر نیست (حالا خوبه که کسی باورش نمیشده به همین نقطه هم برسن ) چند سال پیش خوندم جایی شعارشون اینه که Every thing that can be done , can be done perfectly و این یعنی بهبود مستمر همون چیزی که ژاپنی ها بهش میگن KAIZEN و باهاش دنیا رو دگرگون کردن .

 

 

تحت تاثیر گفته های منفی که در اطراف خود می شنوید قرار نگیرید ، هر چه تخته سیاه تر باشد بهتر می توان روی آن نوشت به تفکر مثبت خود ادامه دهید .... آنانت پای

 

 

هیچ فکر نمی کردم اونجایی که خدمت می کردم دخترها رو ختنه می کنن .