صبر و صلح

   تصور می کنم پرچم هر کشوری برای آحاد مردمش عزیزه و بهمین خاطر فکر می کنم آتش زدن پرچم یک کشور چون اهانت به یک ملت حساب میشه کاری نابخردانه و به دور از شرافت انسانیه . شاید اگر کسی با هیتلر دشمنی داره بهتر باشه علامت صلیب شکسته رو رو کاغذ بکشه و به آتش بکشه تا اینکه بخواد پرچم آلمان رو خاکستر کنه . و اما هک کردن سایت های دانمارکی که نمی دونم کدوم عقل کلی پایه ریزش بوده رو نمی دونم با کدوم برهان میشه توجیه کرد؟ شاید اگر ما ارتشی چون ارتش امریکا داشتیم به تمام دنیا آماده باش می دادیم و اعلان جنگ ! شاید با نفت بشه خیلی کارا کرد ولی باهاش آتش رو نمیشه خاموش کرد . اگر قبول داشته باشیم که نفس توهین زشته به خودمون اجازه نمی دیم که توهین دیگران را با توهین پاسخ بدیم . نمی دونم کدوم یک از پیشوایانی که عده ای سنگ پیروی از اونها رو به سینه میزنن این چنین عملکردی داشتن .تا جاییکه من اطلاع دارم اونها توهین کنندگان رو خجالت زده می کردن شاید این رو فقط همون کسی که تصویر مریم مقدس رو جلوی سفارت دانمارک برد فهمیده بود . چرا عده ای ذهنشون بوی مرگ میده ؟ و فقط بلدن شعار مرگ بر این و مرگ بر اون بدن؟ چی میشد اگر عده ای پیدا می شدن تصاویر عیسی مسیح رو همراه چند شاخه گل در دست می گرفتن چند خط هم از اون سواد انگلیسی شون استفاده می کردن و روی پلاکارد بجای شعار مرگ بر این و مرگ بر اون مثلا می نوشتن عیسی مسیح و محمد هر دو فرستاده خدا هستند ما تمام پیامبران الهی را دوست داریم و از این حرفها . وقتی ما از واژه هامون استفاده صلح آمیز نمی کنیم چطور توقع داریم دیگران باور کنن از بقیه چیزهایی که داریم استفاده صلح آمیز می کنیم . وقتی فقط یه نفت دستمونه و هر روز با همون دنیا رو به چالش می کشیم چه انتظاری داریم ؟ وقتی با اینکه هنوز ابرقدرت نشدیم ادبیاتمون ادبیات تهدیده اونها باید چه واکنشی نشون بدن؟ من کاری به نیات ابرقدرتهای جهان ندارم شاید اگر همه این کارها رو هم میکردیم اونها باز مانع اتمی شدن ما میشدن ولی لااقل جایگاهی در میون افکار عمومی جهان داشتیم همون افکاری که بهشون قبولوندن ما مانعی بر سر تحقق صلح جهانی هستیم و آفرین بر ما که انقدر نترسیم ! ان شالله اون دنیا به همه ما بخاطر این نترس بودن جایزه های فراوان میدن . فرض کنین این نترس بودن ما رو به مواجهه با غرب و امریکا بکشونه . اینکه ما بتونیم این همه کشور رو شکست بدیم اون هم با دست خالی خیلی دور از ذهنه . فرض کنیم اون از خدا بی خبرها بتونن ما رو شکست بدن این شکست قطعا با از میان بردن تقریبا تمام آتیه این ملت حاصل میشه . می دونین که تو جنگ حلوا پخش نمی کنن تمام تاسیسات زیر بنایی کشور و چیزهای دیگر رو میزنن از کار میندازن و وقتی حکومت مرکزی در آستانه سقوط قرار گرفت تازه سرباز پیاده شون رو از کشتی ها پیاده می کنن تا اونها در عرض چند روز کار حکومت رو تموم کنن بعد میمونه جنگهای خیابانی نظیر عراق که اون هم تموم میشه ولی در این میون چی به کی رسیده؟ آیا دنیا اصلاح شده؟ آیا ملت ایران در مسیر پیشرفت و سعادت قدم برداشته؟

در زمانهای قدیم پس از اینکه مردم رو به کشاورزی آوردن آب به یکباره اهمیت خاصی پیدا کرد . روستاها در کنار رودها و منابع آب ساخته شدن پس از مدتی در بهره برداری از آب میان روستاییان اختلاف در گرفت و باعث شد اونها از میون خودشون عده ای رو انتخاب کنن تا عدل و عدالت رو برقرار کنه . حکومت ها به همین طریق ایجاد شدن . کار اصلی هر حکومتی برقرار کردن عدالته و ایجاد رفاه و آسایش برای مردمشه .

شاه عباس وقتی به حکومت رسید مملکت از چند طرف با تهدید خارجی مواجه بود بهمین خاطر و به رغم اینکه نیروهای عثمانی بخش هایی از ایران رو تصرف کرده بودن شاه عباس باهاشون صلح کرد و نیروی خودش رو مشغول ازبکان در شرق ایران کرد که به نظر میرسید ضعیف تر باشن . شاه عباس در عین حال دغدغه بخشهایی که عثمانی تصرف کرده بود رو هم داشت ولی می دونست تا قدرتنمد نباشه کاری از پیش نمی بره بنابراین طی چند سال قدرت نظامی کشور رو بالا برد و بعد تونست بر عثمانی چیره بشه .

در زمان قاجاریه ژاپن با اینکه کشور کوچکی بود تونست در برخی جنگها روسیه رو که ابرقدرت اون دوره بود شکست بده . جو بدجوری مردم ایران رو گرفته بود که وقتی اونا تونستن ما هم میتونیم عباس میرزا هم تشنه شکست دادن روسها بود تا بتونه قراردادهای ننگینی که بسته شده بود رو فسخ کنه . این بار روحانیون هم به میدان اومدن و جهاد اعلام شد . ملت ایران کاملا یکپارچه بودن و به جنگ روسیه رفتن و شکست خوردن و قرارداد ننگین دیگری رو امضا کردن . اونها فراموش کرده بودن که با جو گرفتگی نمی توان پیروز شد . برای پیروز شدن در جنگ باید قدرتمند بود . دیپلماسی مترادف با صبره . دیپلماسی یعنی کاری که شاه عباس کرد .

کاریکاتور

نمی دونم همین کاریکاتور ها برای مدت ها خشم جهان اسلام رو برانگیخت یاچیز دیگری ؟ ولی همین ها هم به اندازه کافی توهین آمیزه . خالقین کاریکاتورها خالی از غرض نبودن و تفاوتی میان آخرین پیام آور الهی و بن لادن رهبر القاعده قائل نشدن . وقتی پیشوای مسلمانان از نظر اونها تروریست باشه لابد تعجب برانگیز هم نیست که همه مسلمونها تروریست باشن یا استعداد تروریست شدن رو داشته باشن . تاریخ کشورگشایی مسلمونها در مقایسه با صاحبان این کشورها هیچه البته در تاریخ اسلام حکومتهایی مثل غزنویان هم پیدا میشدن که جنگ با کفار رو بهونه کنن و برن هندوستان رو چپاول کنن و برگردن و شاید اگر قدری جلوتر بیاییم امپراطوری عثمانی هم در پرتو بهانه های دینی کارهایی کرده باشه ولی آیا می توان عملکرد حاکمان قدرت طلب حکومت ها رو برابر اصل دین دونست؟ در این صورت وحشیگریهای استعمار رو در ممالک افریقایی ، در میان سرخپوستان ، در آسیا و اقصی نقاط دنیا به پای کدوم دین باید نوشت؟ آیا استعمار با خود سیلی از مبلیغین مسیحی به این کشورها به همراه نیاورد ؟ آیا اونها نمی خواستن هندیها ، سرخپوستها و سیاهان رو به دین مسیح دعوت کنن و از سیه روزی خارج کنن و آیا این مبلغها ته دلشون از این کشور گشایی ها شادمان نبودن؟ تست آزادی بیان با به سخره گرفتن پیامبر خدا و بیش از یک میلیارد پیرو او ؟ از این آزادی چه کسی می خواد نفع ببره و آیا به شکلی هست که به درد کسی بخوره؟ همین یک سال و اندی پیش بود که بسیاری از سینماهای اروپا اجازه پخش فیلم مصایب مسیح رو پیدا نکردن . تو این فیلم به هیچ پیامبری توهین نشده بود . شبکه المنار هنوز یکسال نشده که از فعالیت در ماهواره های اروپایی منع شده  و بحث در مورد ماهیت هولوکاست که از وقوعش کمی بیش ازنیم قرنه که می گذره در این ممالک آزاد نیست .نه بعنوان یک مسلمان بلکه بعتوان انسانی که به نظر خودش دینش رو آگاهانه انتخاب کرده و پیامبرش رو همانند سایر برگزیدگان الهی پیام آور صلح و رحمت میدونه بیزاری خودم رو از حرکات اینچنینی ابراز می کنم  . استفاده از آزادی برای به سخره گرفتن دیگران به سخره گرفتن خود آزادیه . 

نوبل شیرین

  آلفرد نوبل که بنیانگذار جایزه صلح جهانی نوبل هم هست .همونطور که می دونین کاشف دینامیت بوده . بعد از مرگ برادرش روزنامه رو باز می کنه ببینه این حادثه چه بازتابی داشته از خوندن مطلب روزنامه شوکه میشه اونها اشتباه بزرگی کرده بودن و خیال کرده بودن خود آلفرد مرده . تو مطلبی که به مناسبت مرگ او نوشته شده بود به این اشاره شده بود که ماده ای که او کشف کرده چه کشتارهای عظیمی می تونه تو دنیا به راه بیاندازه و از او انتقاد شده بود . خب این مطلبی نبود که آلفرد دوست داشته باشه پس از مرگش تو جراید ببینه . او به فکر افتاد تا کاری کنه که نامش رو به نیکی ببرن.

 

این مطلب رو یه خاخام یهودی گفته :" هر گز به یاد ندارم کسی در بستر مرگ بگوید ای کاش می توانستم به دفتر کارم بازگردم! آنها می گویند کاش توجه بیشتری به دیگران کرده بودم ، کاش بیشتر به مردم عشق می ورزیدم و ..."

 

چند کلام هم از مادر عروس بشنوین:

مادر ترزا میگه :

در انتهای حیات ما بدین سنجیده نخواهیم شد که :

چند مدرک دانشگاهی دریافت کرده ایم

چه مقدار از مادیات دنیا برای خود اندوخته ایم

چه کارهای بزرگی انجام داده ایم

سنجش ما بر این اساس خواهد بود که:

من تشنه بودم و تو مرا سیراب کردی

من لخت بودم و تو مرا پوشاندی

من بی خانمان بودم و تو مرا اسکان دادی

تشنه ، ولی نه فقط تشنه آب بلکه تشنه محبت

عریان ،نه فقط از برای لباس بلکه عریان از عزت و احترام

بی خانمان ولی نه تنها در طلب خانه ای از خشت بلکه به سبب خروج از عوالم انسانی

بنابراین ،جسورانه:

عشق بورز،احترام کن و بپذیر

 

 

تو هفته ای که گذشت فرصتی دست داد تا دو تا فیلم تماشا کنم : Upside of anger و نوامبر شیرین . فیلم اول جزو فیلمهایی با مضامین اجتماعی و مسایل روزمره است دنیایی کاملا واقعی . به این قبیل فیلمها همیشه علاقه مند بودم و لیکن دسترسی نداشتم که شکر خدا این مشکل هم حل شده . فیلم با یک فلاش بک از صحنه گورستان شروع میشه و روایتی است از زندگی یک زن و چهار دختر که داره توسط دختر کوچیک خانواده نقل میشه.پدر خانواده به همراه خانم منشی رفتن سوئد و خانواده رو رها کرده مادر میمونه و کوله باری از مشکلات . بزودی سر و کله همسایه فضول و از آب گل آلود ماهی بگیر پیدا میشه او ازبی پناهی مادر خانواده استفاده می کنه (بخونین سواستفاده) و سعی می کنه جای خالی همسرش رو توی تخت براش پر کنه ! دخترها هر کدوم برای خودشون ماجرایی دارن و باز مادر که سعی می کنه زندگی رو جمع و جور کنه . انتهای فیلم برملا کننده غلط بودن فرضیاتیه که بعنوان حقیقت پذیرفته شدن ولی آیا کسی واقعا به این مساله اهمیت میده؟

نوامبر شیرین داستان ضعیفتری نسبت به فیلم قبلی داره و از این جهت شاید فیلم ارزش خرید نداشته باشه ولی یکبار دیدنش ضرر نداره . داستان با زندگی یه مرد شروع میشه . همون اول فیلم از گله هایی که دوست دختر عزیز داره و گوش ناشنوای نیلسون متوجه می شیم با یک آدم خود محور مواجه هستیم . او تصادفا با دختر دیگری به نام سارا آشنا میشه (با بازی چارلیز ترون) که خودش رو به زور وارد زندگی او میکنه و به گفته خودش قصد کمک به او رو داره . قرینه های دیگری برای خود محوری نیلسون در فیلم قرار داده شده از جمله صحنه رابطه عجولانه اش با سارا که نشون میده تنها به ارضای خودش فکر میکنه و بس . فیلم به همه پرسشهایی که مطرح میشه پاسخ نداده یک سری اتفاقات فیلم رو باید بدون اینکه دلیل منطقی براش آورده شده باشه بپذیرین و این از جمله نقاط ضعف فیلمه . سارا به نیلسون پیشنهاد میده ماه نوامبر رو کامل با هم باشن وروال فیلم بدون همون دلایل قانع کننده ای که گفتم طوری پیش میره که نیلسون مجبور میشه پیشنهاد رو بپذیره در این یک ماه نیلسون کلی عوض میشه و در پایان ماه این اوست که به سارا پیشنهاد میده : با من ازدواج کن ! جواب منفی سارا و پیگیری نیلسون حقیقت تلخی رو برملا میکنه سارا خودش بیماره و به کمک احتیاج داره روابطشون یه مدت به خواست سارا قطع میشه ولی زندگی بدون سارا برای نیلسون معنا نداره .این بار اوست که در قامت بابانوئل میاد و عشقش رو همراه با هدایایی که آورده به سارا عرضه میکنه .

 

We live in deeds, not years: In thoughts not breaths; In feelings, not in figures on a dial. We should count time by heartthrobs. He most lives who thinks most, feels the noblest, acts the best.~ David Bailey

 

 

یه سایت خوب برای گرفتن اطلاعات در مورد فیلمهایی که بعد از سال 99 ساخته شدن پیدا کردم

همون سایت قسمتی هم در مورد فیلمهای در حال اکران داره

  

آخرین باری که ....

 آخرین باری که حسرت گذشته رو خوردین کی بود؟

آخرین باری که برای زندگی تون برنامه ریزی کردین

آخرین برنامه ای که موفقیت آمیز انجامش دادین چی بود؟

آخرین نمره خوبی که گرفتین

اینکه مورد توجه دیگران باشین و دیگران ازتون تعریف کنن چقدر براتون مهمه؟

بیشتر برای خودتون زندگی می کنین یا دیگران؟

چقدر به مد و این چیزها اهمیت میدین؟

آیا پیش خودتون فکر می کنین خیلی زرنگین؟

آیا بعضی وقتها احساس کودن بودن می کنین؟

اگر قرار باشه تو یه جمع کار کنین تا چه حد تمایل دارین مدیر بقیه باشین؟ برای اینکار آمادگی دارین؟

اگر همین فردا کسی تو خیابون بهتون توهین کنه چیکار می کنین؟

آخرین باری که دعوا کردین کی بود؟

آخرین باری که یه نفر خونتون رو به جوش آورد ولی چیزی نگفتین؟

وقتی جوش میارین چقدر طول می کشه به حالت اول برگردین؟

اینجور موقعها چیکار می کنین؟ چه چیزی باعث میشه زودتر آروم شین؟

آخرین حرف زشتی که از دهنتون خارج شد چی بود؟

آخرین کلام زشتی که شنیدین و از شنیدنش احساس بدی بهتون دست داد چی؟

بهترین دوستاتون چه مشخصه هایی دارن؟

آیا با دوستان صمیمی تون تعارف دارین؟

آخرین کتاب غیر درسی که مطالعه کردین؟

آخرین باری که تو سینما و یا ویدئو فیلم جالبی تماشا کردین؟

آخرین باری که از تماشای یه فیلم اشک تو چشمتون جمع شده؟

تا حالا شده از بس خندیدین اشکتون در بیاد؟

تا حالا شده به شکلهای نامفهوم مثل شکل ابرها و ... نگاه کنین و تو ذهنتون اونا رو به چیزهای دیگه تشبیه کنین؟

وقتی تو ترافیک گیر می کنین چه می کنین؟

برای اینکه بهترین استفاده رو از اوقاتتون ببرین چه برنامه هایی ریختین؟

نقاط قوت شما از نظر خودتون؟ از نظر دیگران؟

نقاط ضعفتون؟ آخرین باری که کسی ایرادتون رو بهتون گوشزد کرد چه حالی داشتین؟

آیا به بهشت و جهنم اعتقاد دارین؟

تا به حال شده کار خیری انجام بدین صرفا به خاطر انسانیت؟

آیا از اون دسته آدمهایی هستین که اگه چیزی (یا کسی !!!) رو بخوان حتما بدستش میارن؟

آخرین آهنگ قشنگی که شنیدین؟

آیا تا بحال شده عرف جامعه مانع بشه بتونین کاری رو که خودتون می دونین خوبه انجام بدین؟

روزانه چقدر از وقتتون رو به دیگران اختصاص میدین؟

چقدر به ظاهرتون اهمیت میدین؟

شده به خاطر جلب نظر کسی دروغ بگین؟

شده کسی بهتون دروغ بگه و متوجه بشین ولی به روش نیارین؟

شده همینجوری به خودتون گرسنگی بدین؟

آیا به پیاده روی انفرادی علاقه دارین؟

آخرین باری که به کسی ابراز علاقه کردین ؟

آخرین چیزی که غیر از نوشته های من شما رو به فکر انداخته؟

آیا تا بحال شده دلتون بخواد قابلیت دیگه ای داشتین؟

چرا دنبال کسب اون قابلیت نرفتین؟

چقدر وقت گذاشتین خودتون رو کشف کنین؟

تا به حال تو چه کارهایی خودتون رو محک زدین؟

آخرین باری که برای شاد کردن یه بچه باهاش بازی کردین؟

آیا تا بحال سعی کردین میزان خواب روزانه تون رو کاهش بدین؟

آیا تا بحال خداوند رو در درونتون حس کردین؟

آیا شده حس کنین روحتون کثیف شده؟

شده حالتون از خودتون بهم بخوره؟

آرزوهای بزرگ زندگی شما ؟

آخرین باری که از چیزی ترسیدین؟

آخرین باری که قبرستون تشریف بردین؟ حستون در اون لحظه؟

نظرتون راجع به مرگ در یه جمله؟

آیا از کسانی هستین که حسرت گذشته رو می خورن؟

آیا از کسانی هستین که بلد نیستن از زمان حالشون لذت ببرن و با رویای آینده زنده ان؟

آخرین لج بازی؟

آخرین باری که بچه بازی در آوردین؟

آخرین موفقیت ؟ آخرین شکست؟

شده جای کس دیگه ای تصمیم بگیرین؟

آخرین باری که افسرده شدین؟

اخرین اضطرابی که وجودتون رو فرا گرفت؟

آخرین باری که دعا کردین چی می خواستین؟کی بود؟

آخرین باری که دلتون برای کسی سوخت؟

آخرین باری که به خودتون خندیدین؟

برای چه کسانی فوق العاده احترام قائلین؟ معیارتون در این مورد چیه؟

تا چه حد با جنس مخالف خودتون راحتین؟

آیا شده از اینکه زود خام میشین اعصابتون خرد بشه؟

تا حالا شده از والدینتون بخواین اجزه بدن در مورد مساله ای خودتون تصمیم بگیرین؟

نظر پدر و مادر نسبت به شما؟

تونستین خودتون رو به اطرافیان ثابت کنین؟

تا بحال سپر بلای کسی شدین؟

آیا از کسانی هستین که میگن مرد باید جذبه داشته باشه؟

آخرین باری که غذا پختین؟

آخرین باری که تو کارهای خونه کمک کردین؟

آخرین باری که خرید رفتین

آخرین هدیه ای که برای کسی خریدین؟ معیارتون تو خرید هدیه؟

آخرین سایتی که تو اینترنت ازش بازدید کردین؟

تا چه خودخواه هستین؟ تا چه حد مغرور؟

نظرتون در مورد خودخواهی و غرور در سی و سه کلمه !

تا چه حد شکسته نفسی می کنین؟

موفقیت از نظر شما؟

خوشبختی از دیدگاه شما؟

اگر قرار باشه طی سال آتی یکی از آرزوهاتون حتما برآورده بشه اون چیه؟

اگر قرار باشه سه تا ارزو برآورده بشه چی؟

تا بحال حیوون خانگی داشتین؟

وقتی دارن سر یه گوسفند رو جلوی چشمای شما می برن به چی فکر می کنین؟

عصرهای جمعه براتون دلگیره؟ غروب روزهای دیگه چطور؟

آیا تازگی روزها براتون زودتر از قبل سپری میشن؟

دوست داشتین همین الان با کی صحبت می کردین؟

نظرتون راجع به دزدها ؟ راجع به کسانی که فساد اخلاقی دارن؟

نظرتون راجع به مذهب ؟ راجع به مدرنیته؟

راجع به شیطان؟ اصلا براش ماهیت مستقلی قایل هستین ؟

راجع به تربیت فرزند چی دارین بگین؟دوست دارین فرزندتون چه خصایصی داشته باشه؟ آیا خودتون این خصایص رو دارین؟

تا بحال شده به این نتیجه برسین خیلی بیسواد هستین؟

آخرین گیج بازی که در آوردین؟

آخرین دسته گلی که به آب دادین؟

آخرین آبی که به دسته گل دادین؟

آخرین بار که یه گل رو بو کردین؟

از چه نوع عطری خوشتون میاد؟

برای داشتن هیکل خوش قواره تا حالا چه کردین؟

آخرین باری که کسی رو به یه خوردنی یا نوشیدنی دعوت کردین؟

آخرین میل یا کارت پستال محبت آمیز که برای کسی فرستادین؟

تا حالا شده غصه آینده رو بخورین؟

آخرین حرف بی ربطی که زدین؟

آیا قبل از حرف زدن به اندازه کافی فکر می کنین؟

خوراکیهای مورد علاقه تون چه طعمی دارن؟شور؟ شیرین؟ ترش؟ تلخ !!!

آیا تا حالا شده از حرکت نسیم روی بدنتون لذت ببرین؟

روزی چند لیوان آب می خورین؟(چند لیوانش رو پس میدین؟!!!)

تا حالا شده به کبوترها دونه بدین؟یا برای گربه غذا بندازین؟

آخرین باری که کسی انتظاراتتون رو برآورده نکرده؟

آخرین باری که درکتون نکردن؟

تا حالا در مورد هنرپیشه شدن فکر کردین؟

شده ناز کنین؟ شده خودتون رو لوس کنین؟

آخرین بار که خودتون رو به کوچه علی چپ زدین؟

آیا راه و رسم اتقاد کردن رو بلدین ؟چرا یاد نمی گیرین؟

آیا قادر هستین افکارتون رو به درستی بیان کنین؟

تا حالا شده دنبال ترحم دیگران باشین و دلتون بخواد براتون دل بسوزونن؟

آخرین بار که از ته دل خندیدین؟

آخرین باری که در تنهاییخودتون گریستین؟

آخرین بار که به ستاره های آسمون خیره شدین؟

آخرین بار که به طلوع و غروب خورشید توجه کردین؟

آخرین باری که به ذهنتون رسیده عده ای برای امرار معاش چه ها که نباید بکنن؟

وقتی برجهای دوقلوی تجارت جهانی فرو ریختن شما به چی فکر می کردین؟ کجا بودین؟ اعتراف کنین!

آخرین باری که به کسی تهمت زدین و بعد متوجه شدین چه حالی داشتین؟

دروغ مصلحتی از نظر شما ؟

آخرین سو استفاده ای که از کامپیوترتون کردین؟

آخرین سواستفاده ای که از نعمتهای خدادادی وجودتون(خوش تیپی – خوش بیانی – دانا و خوش زبانی گویم سخن فراوان با آنکه بی زبانم !) کردین کی بود؟

وقتی تو جمعی که ملت نشستن دارن غیبت می کنین شما چیکار میکنین؟(حضور غیاب؟) اگر از کسی که شما ازش بدتون میاد غیبت کنن چی؟قاطی میشین؟

آخرین بار که کسی رو مسخره کردین؟بعدش وجدان درد نگرفتین؟

آخرین باری که از کسی معذرت خواستین؟

معمولا خودتون رو گول می زنین که حق با شما بوده؟

آخرین بار که از کسی قدردانی کردین؟

آخرین باری که درست و حسابی از زحمات پدر و مادرتون تشکر کردین؟

آخرین باری که از خودتون تعریف کردین؟

آیا شده از خودتون تعریف کنین و بعد اعصابتون خرد بشه که چرا اینکار رو کردین؟

آخرین باری که پیش کسی پز دادین؟

آیا در برخورد اول از ظاهر افراد در مورد اونا قضاوت می کنین؟

آیا برخوردتون با دوست فقیر و پولدارتون فرق می کنه؟

چقدر به مادیات اهمیت میدین؟

آیا از کسانی هستین که نقطه مقابل خوبی براشون بدیه؟ تفکرتون دو دویه یا فازی؟

آخرین باری که به سئوالات خسته کننده یه بچه کنجکاو به دقت جواب دادین؟

آخرین باری که پای حرف یه نفر نشستین و انقدر گوش دادین تا آلامش تخلیه شه؟

آخرین باری که زیر بارون قدم زدین؟

آخرین باری که از دست پخت مادرتون تعریف کردین؟

آخرین باری که حس کردین خوشبخت هستین؟ دلیلش؟