در واقع ...

می دونین فرق مردم ما و دیگران چیه؟ تو کشور ما ملت تخصص کسب می کنن و همه میشن دلال صبح تا شب دنبال پول باور کنین خیلی هاشون هم نمی دونن این پول قراره کجا به دردشون بخوره ولی همین که پیش آشناها کم نیارن وجلوی چهار نفر هم پز مال و اموالشون رو بدن کلیه . دیگران اونجور که دلشون می خواد زندگی می کنن دنبال یک تخصص میرن و چون دوستش دارن ادامه اش می دن تو اونچه که دوست دارن یه حرفه ای میشن و طبیعیه که از این طریق به پول هم می رسن . اینجاست که هیچ چیز فدای چیز دیگری نشده و مثل یه سری از امت ما وقتی پا به سن گذاشتن ..نشون نمی سوزه که ای کاش جور دیگری زندگی کرده بودیم .

 

 چقدر جالبه که نزدیکترین دوستان یک کشور اسلامی در دنیا کمونیستها باشن . روسیه ، چین ، کره شمالی و کوبا . دشمن دشمن من دوست من است ؟ به نظر شما عقلانیه؟

 

آقا کارت اینترنت خریدم باقلوا ! بیست ساعت روزانه +هشتاد ساعت شبانه + پنجاه ساعت شبانه دیگر بخاطر اینکه بهشون افتخار دادم و مشترکشون شدم در مجموع یکصد و پنجاه ساعت اینترنت با خطوط پرسرعت E1 تنها سه هزار تومان . بعد برید بگین ایران بده (دو دقیقه بعد خودم : بابا مرده شوی این مملکت رو ببرن که ....)

 

گاز منطقه امروز قطع بوده و فردا نیز چنین خواهد بود .خوبه سرمای یکی دو هفته پیش وجود نداره . ما هم که قربونش برم هیچ مدل وسیله گرم کننده برقی تو خونه نداریم . ناهار رو تو پلوپز چند تا نیمرو زدیم و یه ته بندی کردیم نمی دونم برای شام مادر چه تدبیری کرده ! البته اتاق من که گرمه دلیلش رو خودمم نمی دونم ! صبح هم نمازخونه پادگان که طبق روال شنبه ها در اون مراسم انس با حاج آقا برگزار میشه بعلت خاموش بودن تمام شوفاژها چیزی از سردخونه کم نداشت . هر چی تلاش کردم مطابق معمول روی صحبتهای حاج آقا تمرکز کنم و بخوابم دیدم نمیشه سرما نمی ذاره . یه تیکه کاغذ برداشتم به دوستم پیغام نوشتم واتسون عزیز من دارم یخ می زنم فکر کنم بهتر باشه جیم بزنم لطفا کیفم رو بعدا بیار بالا بهم برسون و جلوی چشم همه پاشدم رفتم . خیلی ها دلشون می خواست اون لحظه جای من باشن !

 

آقا اگه انسان هم یه مدل حیوونه چرا بچه اش باید انقدر فرق داشته باشه ؟ گاو رو دیدین ؟ (خب معلومه که دیدین . آخه ما تو دانشگاه یه استاد داشتیم از این سئوالات احمقانه زیاد می پرسید ما هم با بچه ها هماهنگ بودیم یه بار پرسید ماست دیدین ؟ ما هم که همه منتظر بودیم با هم گفتیم نه !!!) گاو بچه اش که به دنیا میاد اگر نتونه بلند شه فاتحش خونده است چون دهنش به پستون مادرش نمی رسه . این سرپا ایستادن که برای همه حیوونها سه سوته برای بچه آدم یکسال طول میکشه . تازه اونم به مدد بوا و موا و دایی و عمه و سایر آشنایان و بستگان . بچه انسان رو فقط خود انسان می تونه بزرگ کنه و بس . مخصوصا یه سری بچه ها که خونه خراب کن هستن دیدین بعضی بچه ها از آدم بزرگ بیشتر خروجی دارن؟آدم کفش می بره یعنی از شیر مادر میشه این همه محصول جانبی گرفت؟ تازه اصل بقای جرم و انرژی رو هم به هم میریزن نیم لیتر شیر می خورن پنج لیتر کنستانتره میدن بیرون.  بنده خدا مادره بیچاره میشه تا بچه رو تر و تمیز کنه . هنوز پوشک رو عوض نکرده باید ببره عوضش کنه .

 

این آقای مسئول هم تیک های خیلی باحالی داره . تکیه کلامش "در واقع" است . یعنی اگه ده تا جمله از دهنش در بیاد توی نه تاش از این عبارت استفاده می کنه . خلاصه برای خودش کاراکتریه که میشه از روش یه سریال طنز ساخت . یادمه تازه که رفته بودم اونجا به اخلاقش آشنا نبودم بعضی وقتها میرفت روی پروژه اش کار می کرد و به یه سری نتایج میرسید و خوشحال میشد . من هم غافل از همه جا پشت کامپیوتر نشستم ومثل همیشه دارم کارم رو انجام میدم . یه دفعه در باز میشه آقای مسئول در حالیکه کبکش بوقلمون میخونه وارد میشه . از قیافه اش تابلوئه تو پوست خودش که سهله تو پوست خرس هم نمی گنجه  . یه نگاهی تو اتاق می چرخونه و متوجه وجود تو تو اتاق میشه . بر می گرده رو به تو و میگه : نه آقای .... کارت درسته . پای کاری . خوشم اومد . میشه روت حساب کرد . خلاصه کلی ازت تعریف میکنه . یکم که تعریف میکنه تو هم شک برت میداره که نکنه آپولو هوا کردی و خودت خبر نداری یه کم هم امیدوار میشی که نکنه طرف به قابلیت هات پی برده . این قضیه یکی دو دفعه دیگه که تکرار میشه متوجه میشی طرف اینجوری از خودش شادی در میکنه . حالا دیگه هر وقت این مدلی شادی می کنه تو هم میمیری از خنده . خدایی آخر تیکه ای آقای مسئول دمت گرم ! چند سال پیش هم میخواستم یه مسیری رو برم راننده هی منو مهندس خطاب میکرد . ما هم قایمکی تو آیینه راننده خودمون رو نیگاه می کردیم که بابا ای ول معلومه تریپت مهندسیه وگرنه این بابا از کجا فهمیده تو مهندسی؟ یکی دو تا مسافر دیگه که سوار کرد فهمیدم این بابا به همه میگه مهندس ! تا دلتون بخواد کنف شدم .

 

کالج‌ های آمریکا، بورس اقدامات ویژه!

 

A cloud does not know why it moves in just such a direction and at such speed. It feels an impulsion ... this is the place to go now. But the sky knows the reasons and the patterns behind all clouds, and you will know, too, when you lift yourself high enough to see beyond the horizons.~ Richard Bach

چتری از جنس معصومیت ، مرغی از جنس خاک

طول روده کوچک 8 متر ، قطر آن 3 سانتی متر و ضخامت جداره آن بین 2 تا 3 میلی متر است . در هر سانتی متر مربع آن 3 تا 4 هزار برآمدگی کوچک وجود دارد که در نوک هریک از آنها سه هزار سلول قرارگرفته است . هر یک از این سلولها 100 لوله برای مکیدن دارند .تعداد این لوله ها بیش از یک میلیارد است که مواد غذایی بوسیله آنها جذب شده و از راه خون ه بدن می رسند .

قلب انسان در هر روز بطور متوسط 110 هزار بار می زند و مانند تلمبه ای در حدود 10520 لیتر خون را در بدن به جریان می اندازد .

خون به منزله یک بافت است که در جریان دایمی بوده و شامل حدود سی هزار میلیارد ! گلبول قرمز و پنجاه میلیارد گلبول سفید است که در مایعی به نام پلاسما شناور می باشند . در هر دقیقه حدود یکصد و هشتاد میلیون گلبول قرمز تلف می شوند .طحال به منزله قبرستان آنهاست . مقدار خون در انسان حدود 8 درصد وزن بدن می باشد .

تمام نقاط بدن از میلیونها مویرگ که مسئول رساندن مواد غذایی و اکسیژن به سلولها هستند تشکیل شده است . قطر بزرگترین مویرگها از سی هزارم میلیمتر تجاوز نمی کند . مجرای کوچکترین مویرگها به اندازه ای است که گلبول قرمز ( با قطر یک هزارم میکرون که هر میکرون یک هزارم میلیمتر است ) بطور تک به تک به سختی از آن عبور می کند . جدار مویرگها بطور غیرقبل باوری نازک است .

طول رگهای بدن انسان در حدود 560 هزار کیلومتر یعنی یک و نیم برابر فاصله میان زمین و ماه است !

 

مطالب فوق از "فرهنگنامه جهان دانش " تالیف آقای محمد نژاد انتخاب شدن .بد نیست کمی روش تامل کنین.

 

  خشکسالی در حال پیشرفت بود و به نظر می رسید قرار است تا ابد ادامه داشته باشد . بسیاری از کشاورزان نسبت به آینده ناامید شده بودند . باران نه تنها برای کشاورزی بلکه برای بقای مردم شهر نیز ضروری بود . با وخیم تر شدن اوضاع ، کلیسای محل نیز وارد ماجرا شد . آنها تصمیم گرفتند دعا بخوانند و از خدا بخواهند باران ببارد .

  همه مردم در کلیسا جمع شده بودند هر کسی داشت با بغل دستی اش صحبت می کرد . کشیش مشغول آرام کردن مردم بود تا مراسم را شروع کند . در همین حین متوجه دختر کوچکی شد که در ردیف جلو به آرامی در جای خود نشسته بود .

هیجان از چهره دخترک می بارید و با خود چتر قرمزی آورده بود که به نظر می رسید هر لحظه آماده استفاده کردن است . معصومیت آن دختر کشیش را به لبخند واداشت چون به ایمان او پی برده بود . هیچ کس دیگری با خود چتر به همراه نیاورده بود . همه آنها برای نماز باران آماده بودند ولی تنها دخترک بود که از خدا انتظار داشت خواسته اش را اجابت کند .

 

معصومیت از دست رفته که میگن یعنی همین . من تازگیها متوجه شدم به خدا ایمان ندارم ! فقط می دونم خدایی هست می دونم قادره شاید خیلی چیزهای دیگه هم هست که می دونم ولی متاسفانه به چیزهایی که می دونم ایمان ندارم . فرق داشتن علم و ایمان رو می دونین در چیه ؟ همه ما می دونیم یعنی علم به این داریم که آدم مرده نمی تونه بهمون آسیب برسونه ولی کدومتون حاضرین شب رو با جسد یک مرده در یک اتاق به صبح برسونین؟ اینکاریه که یه مرده شور به سادگی انجام میده چون او به این باور رسیده که مرده آسیبی به او نخواهد رساند . ایمان مرتبه بسیار بالاییه که بندگان خاص خدا بهش دست پیدا می کنن . آبراهام رو که یادتون هست از خداوند خواهش کرد که زنده شدن مردگان رو بهش نشون بده او هم می دونست خداوند قادر به انجام اینکاره ولی از خدا خواست اینکار رو انجام بده تا قلبش آرام بگیره و چون پیش خدا خیلی عزیز بود خداوند قبول کرد چند تا پرنده گرفت کشت ریز ریز کرد کوبید و کاملا مخلوطشون کرد بعد ازاین مخلوط برد و جاهای مختلف با فاصله های زیاد گذاشت و بعد به اذن خداوند پرنده ها رو صدا کرد و اونها زنده شدن . عیسی مسیح جلوی چشم مردم از گل کبوتر میساخت و بعد در اون می دمید تا زنده بشه و پرواز کنه . ایمان به انسان توان می بخشه ایمان افق جدیدی در برابر چشم انسان باز میکنه دریچه ای به سمت واقعیت هستی . واقعیتی که حتی بعد از مرگ هم باید در اون زندگی کرد . چشمی که از این دریچه به دنیا نگاه بکنه خیلی چیزهای دیگه براش بی معنی میشه . اینکه در زندگی دچار تشویش ، اضطراب و انواع نگرانی میشیم برای این نیست که ایمان نداریم که اگر ایمان داشتیم همه اینها بی معنا بود برای اینه که حتی اون چیزهایی رو هم که می دونستیم فراموش کردیم ! بعضی وقتها یادمون میره خدایی وجود داره بعضی وقتها یادمون میره نهایتا چند دهه بیشتر زنده نیستیم یادمون میره خیلی چیزها دست ما نیست و کار تقدیره . شاید هم از همون اول فراموش کردیم برای چی اومدیم حتی یادمون رفته از تجربیات دیگران استفاده کنیم آیا ارزشش رو داره قارون شیم یا بهتره هارون شیم؟

 

تا بحال شنیدین متهمی رو تو سلول انفرادی حبس کرده باشن و خودش هم دوست داشته باشه همونجا بمونه؟ میگن واقعیت وجودی انسان به شکل روحه و نه جسم . من و شما در واقع ارواحی هستیم که فرصتی بهمون داده شده تا چند صباحی زیستن در کالبد جسمی رو هم تجربه کنیم و این دلیل نمیشه اصلیت خودمون یعنی روح بودنمون رو فراموش کنیم . مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک     چند روزی قفسی از بدنم ساخته اند . نمی دونم چه بر سر این مرغ میاریم که دلش نمی خواد از این قفس رها بشه شاید اصلا تو مخیله اش نمی گنجه که مرغه و میتونه تو آسمون پر بکشه . مرغ قفس من که شده شتر مرغ ولش هم کنی نمی تونه پرواز کنه . راستی میگن آنفلوانزای مرغی شایع شده مواظب باشین مرغ قفستون آنفلوانزا نگیره ! راستی  گفتم آنفلوانزا یاد خاطره ای افتادم چند روز پیش با پسر داییم رفته بودم بیرون داشتیم تو خیابون قدم می زدیم از جلوی یه رستوران رد شدیم که تو پیاده رو جوجه گردون میذارن روش بزرگ نوشته بود قیمتها شکسته شد مرغ بریان 2800 تومان . به پسر داییم گفتم حیف ماژیک دم دستم نیست و گرنه بالای نوشته شون می نوشتم بعلت شیوع آنفلوانزای مرغی !