اگه خاطرتون باشه چند وقت پیش یه متن در مورد اختلاف دختر و پسرا تو گرفتن پول از عابر بانک گذاشته بودم که قول داده بودم ترجمه شده اش رو هم بزودی تو وبلاگ بذارم ولی کامپیوترم ویروسی شد و من ویندوزم رو عوض کردم و خیال می کردم فایل محتوی ترجمه رو هم با ویندوز قبلی از دست دادم که اینجوری نبوده و دیروز یه جا دیگه پیداش کردم اینم از اون:
فرق پسرا و دخترا در گرفتن پول از عابر بانک:
پسرها:
روندن به سمت بانک
پارک کردن و رفتن به سمت باجه
وارد کردن کارت
وارد کردن کد ومیزان مبلغ درخواستی
برداشتن پول و کارت و جیم شدن
دخترها:
روندن به سمت بانک
نگهداشتن ماشین
چک کردن آرایش تو آیینه
عطر زدن
ور رفتن با موی سر
تلاش برای پارک کردن ماشین (ناموفق)
تلاش برای پارک کردن ماشین(ناموفق)
پارک کردن ماشین (چه عجب!!!)
گشتن کیف و پیدا کردن کارت
وارد کردن کارت
پس زدن کارت توسط دستگاه!!!
انداختن کارت تلفن داخل کیف (قربون حواس جمع!!!)
گشتن کیف برای پیدا کردن کارت بانک
وارد کردن کارت
گشتن مجدد کیف و پیدا کردن ورقی که روش کد محرمانه نوشته شده
وارد کردن کد
دو دقیقه مطالعه دستورالعمل دستگاه
کنسل کردن عملیات
وارد کردن مجدد کد
کنسل کردن عملیات
تماس با دوست پسرویا همسر برای رفع معضل کد
وارد کردن مبلغ درخواستی
پیام خطا از طرف دستگاه
وارد کردن مبلغ بیشتر
پیام خطا از طرف دستگاه
وارد کردن حداکثر مبلغ قابل برداشت
موفقیت!!!
برداشتن پول
برگشتن به ماشین
چک کردن آرایش تو آیینه
گشتن کیف برای پیدا کردن سوئیچ
روشن کردن ماشین
50 متر روندن ماشین
توقف
برگشتن به باجه
بیرون اومدن از ماشین
برداشتن کارت و قبض از دستگاه!!!
برگشتن به ماشین
انداختن کارت روی صندلی شاگرد
انداختن قبض رو زمین
چک کردن آرایش در آیینه
ور رفتن با موی سر
دور زدن غلط
ترمز
دور زدن صحیح
5 کیلومتر روندن ماشین
خلاص کردن ترمز دستی!!!
زنگ زدن به دوست پسر یا همسر و گفتن اینکه چه قدر بخاطرش بدبختی کشیده
اصلا تمایلی به نوشتن مسایلی سیاسی تو وبلاگم ندارم ولی مسئله الحاق ایران به پروتکل الحاقی انرژی هسته ای بحثیه که نمیشه ازش به همین سادگی گذشت .استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای که حق هر کشوریه ولیکن من مطمئن هستم هر ایرانی حتی مخالفان درجه یک رژیم کنونی ، هم بدشون نمیاد ایران صاحب سلاح اتمی بشه .سلاح اتمی مثل گلوله توپ یا موشک نیست که به همین راحتی تو جنگ ازش استفاده کنن ولی داشتنش باعث میشه کشور دارنده اون بتونه بهتر در مقابل فشارهای خارجی مقاومت کنه و به قولی حرفهاش رو از موضع قدرت بیان کنه .به هر حال با توجه به اینکه دلیلی مبنی بر وجود فن آوری سلاحهای اتمی در ایران کشف نشده فشارهای وارده بر ایران نگران کننده ست.همه مون بخاطر داریم که با عراق به بهونه داشتن سلاحهای کشتارجمعی که هرگز پیدا نشد چه ها کردن .پیوستن ایران به پروتکل الحاقی این اجازه رو به سازمان انرژی هسته ای میده که بازرسان بیشتری رو روانه ایران کنه و قضیه ای که تو عراق اتفاق افتاد اینجا هم تکرار میشه یعنی جاسوسهای کشورهای مختلف در لباس بازرسهای آژانس وارد ایران میشن و جاسوسی میکنن.از طرفی عدم پذیرش این قطعنامه هم کار ساده ای نیست از همین حالا کشورهای مختلف دارن برای ایران خط و نشون میکشن و اتحادیه اروپا هم تهدید کرده که سرباز زدن از قبول پرتکل برای ایران تبعات اقتصادی بدی رو به دنبال خودش خواهد آورد.به عنوان یک ایرانی فارغ از نوع حکومت حاکمه داشتن هر نوع فن آوری هسته ای رو حق مسلم کشورم میدونم وامیدوارم ایران بتونه از این چالشی که پیش رو داره موفق بیرون بیاد.
امروز نشستم یه برنامه تلویزیونی که آموزش زبان بود دیدم دوباره هوس یادگیری زبان کردم مجری برنامه گفت to reach the treasure u have to over come the pressre و من زده به سرم یه اشنا در اینمورد برای شهره بنویسم .بگذریم یه متن دیدم ازش خوشم اومد اصل متن رو گذاشتم تو وبلاگ میتونین زیر ترجمه من بخونین . ازتون خواهش میکنم اگه زبانتون خوبه فقط اصل متن رو بخونین و ترجمه منو بی خیال شین .من این ترجمه در پیتی رو برای کسانیکه احتمالا زبانشون خوب نیست و یا حوصله ندارن نوشتم وخودمم میدونم که پر اشتباهه ولی به هر حال کاچی بهتر از هیچی.
اینم ترجمه شده متن زیر:
یادمه وقتی پنج سالم بود چند ماهی با خانواده ام تو "اینترپرایز آلاباما" زندگی میکردیم تا پدر بتونه یه دوره پیشرفته هوانوردی رو تو "فورت راکر" بگذرونه.اون چیزی که باعث شده "اینترپرایز آلاباما" هنمز تو خاطرم باشه بنای یادبود عجیبی بود که تو مرکز شهر بنا کرده بودن .نمیشه تو شهر باشی و این بنا رو نبینی در واقع از اونجاییکه درست وسط جاده گذاشتنش مجبوری وقتی ماشین میرونی اونو دور بزنی.این بنای یادبود مجسمه یه شپشه !!!
احتمالا تو کل دنیا این تنها بنای یادبودیه که به افتخار یه حشره بنا شده و یقینا دلیل اینکار هر چی بوده ربطی به مبحث زیبایی شناختی و این چیزا نداشته همه مون میدونیم شپش تا چه اندازه موجود بی ریختیه.شاید خیلی عجیب به نظر برسه ولی این مجسمه رو بخاطر خسارتهایی که این موجودات به مزارع پنبه اون حواشی وارد کرده بودن بنا کردن .حتما از خودتون میپرسین برای چی باید برای چنین آفتی بنای یادبود بسازن؟
میدونین چیه؟اگه بخواد شپش نبود اقتصاد اون ناحیه همچنان وابسته به همون یه نوع محصول باقی میموند .تا قبل از اون همه چیز کاملا به پنبه متکی بود وقتی شپشها اومدن ،کشاورزها و تمام مشاغل دیگه ای که به وابسته به مزارع پنبه بودن مجبور شدن ضرورت "تنوع آفرینی" رو درک کنن.
تو دراز مدت اونا فهمیدن که شپشها با تخریب مزارع پنبه در حقیقت بهشون لطف کردن!!! اونا دیگه همه امیدشون به کشت پنه نبود و شروع به پرورش خوک کشت نخود و لوبیا و یه سری خشکبار دیگه کردن.
فکر کنم کشاورزها خیلی به نفعشون شد وقتی تونستن نعمتی رو که در پس اون مصیبت بود رو پیدا کنن.خیلی وقتها ما برای تحمل کردن و یا دوری کردن از چیزی دوران سختی رو میگذرونیم و معمولا سودش رو هم به این زودیها نمی بینیم.
اگه یه نگاه به گذشته مون بندازیم ، به گذشته ای که توش بیشترین تلاش رو کردیم، بیشترین زجرها رو کشیدیم و شکستهای زیادی رو متحمل شدیم ،تصدیق میکنیم که واقعا ارزششو داشته (اگه نمیتونین این واقعیت رو ببینین احتمالا به اندازه کافی ازش فاصله نگرفتین!!!)
زندگی مون لذت بیشتری خواهد داشت (و قطعا حساب و کتاب بهتری) اگر ما هر اونچه رو که برامون اتفاق میفته رو یه رویداد ببینیم .بخاطر داشته باشین اون چیزی که برای ما اتفاق میفته خود حادثه نیست و در واقع پاسخی که ما به اون حادثه میدیم باعث بوجود اومدن تغییرات تو زندگی مون میشه .من معتقدم هر چیزی که اتفاق میفته میتونه یه درس باشه دفعه بعد که حوادث در جهتی رقم خوردن که شما دوست ندارین دنبال جنبه مثبت قضیه باشین .نعمتی که تو این مصیبت نهفته ست چیه؟حتم دارم لذت بیشتری خواهید برد و درسهای زیادی خواهید آموخت.