بد نیست بدونین برج 318 متری ایفل که یکی از جاذبه های توریستی مهم فرانسه است در سی و یکم ماه مارس سال 1889 افتتاح شد . مهندس طراح اون شخصی به نام گوستاو ایفل بود و ساخت اون دو سال و دو ماه و پنج روز طول کشید .این برج سالیانه بطور متوسط پنج میلیون و نیم بازدید کننده داره .اگر چنین برجی قرار بود تو کشور ما ساخته بشه چند سال طول می کشید؟ اگر این برج تو کشور ما بود تو هر دوره که حاکمیت کشور عوض میشد اسم برج هم عوض میشد و احتمالا تا حالا چند تا اسم عوض کرده بود البته یه چیزی که واضحه اینه که اسم مهندس طراح رو هیچوقت رو برج نمیذاشتن.
این روزها صحبت از بهشت و جهنم و اینها یه مقدار بچه گونه شده .انسان مترقی امروز ! دیگه بیدی نیست که با این بادها بلرزه .البته شاید سطح فکر بشر بالا رفته و دیگه می تونه دل خودش رو با وعده و وعید خوش کنه (پس چرا شونصد نفر میرن تو بانک پول میریزن تا شاید اون یه دونه بنز الگانس به اسم اونا در بیاد؟) من کاری با این چیزاش ندارم چیزی که برام جالبه قصه بابا آدم و ننه حواست که تقریبا یه جورایی تو همه فرهنگهای دنیا وجود داره .بعضی جاها خیلی به داستان شاخ و برگ دادن ولی به هر حال اصل داستان حفظ شده .شیطان هم شخصیت جالبی داره .تو یه سری از داستانها خودش رو به شکل افراد دیگه در میاره (ببینم شما که شیطون نرفته تو جلدتون؟ لای ورقهاتون هم نیست؟ خوب بگردینا!!!) شیطان هر چی و هر کی که هست از نقاط ضعف انسان خوب خبر داره برای همین میتونه اولین انسانهای خلق شده رو همونجا تو بهشت خدا فریب بده و خلاصه اجداد ما رو دی پرت میکنن میفرستن رو زمین ! تو خود زمین هم داستانهای جالبی ازشون نقل میشه مثلا اینکه حیوانات هم حرف میزدن (یا انسان قدرت فهم زبون حیوانات رو داشته ) و ماجرایی که بین آدم و یکی از گاوها پیش میاد(گاو نر بوده بابا !!!) و باعث میشه این قابلیت به خواست خود آدم ازش گفته شه . گفتم خواست خود آدم یاد یه داستان دیگه افتادم که قومی از بنی اسراییل از پیامبرشون میخوان که برو از خدا بخواه مرگ رو ازمیون ما برداره .پیامبرشون گفت بی خیال بابا بی کار بودین گیر دادین به مردن چی کار دارین به این چیزا ؟ گفتن تو بمیری نمیشه ما بابا ننه مون و بچه هامونو دوست داریم اینا جلوی ما تلف میشن دل ما براشون چلوکباب میخواد. دیگه هی از اون پیامبر گفتن و از اینا نشنفتن .رفت و از خدا خواست و مرگ از میونشون برداشته شد .یه چند سالی که گذشت پیراشون افتادن به تر تر و زیرشون لگن بیار و گندشونو تمیز کن و خلاصه خر بیار و گه بار کن!!! مریض میشدن پیر و ضعیف میشدن ولی مردن تو کارشون نبود .بدبخت جوونه صبح میرفت جاده مخصوص سر کار تا بوق سگ تو کارگاه تراشکاری کار میکرد یه لقمه نون در میاورد باید با همون تا هفت جدش رو سیر میکرد تازه شب هم که میومد تو اون اتاق 12 متری که داشت چهل و نه تا چشم می پاییدنش (لابد یکی شون یه چشم بوده !!!) خلاصه هم خودش شاکی شده بود هم زنش . اینه که رفتن گفتن بابا غلط کردیم چه میدونستیم این جوری میشه بگو عزراییل بیاد اینا رو ببره پول چاییش رو هم خودمون مخلصشیم میدیم .
آقا اگه میخواین یه ذره بخندین فیلم Animal رو گیر بیارین ببینین من که خیلی وقت بود از تماشای فیلمی انقدر نخندیده بودم مخصوصا صحنه ای که با اون خانم رفتن رستوران شام بخورن خیلی خنده دار بود .
برای شما هم پیش اومده یا نه؟ بعضی وقتها یه کاری با کامپیوتر انجام میدین که خیلی هم ظریفه و کلی وقت میذارین روش و کلی اعصاب و انرژی یه دفعه برنامه قاط میزنه و بسته میشه و شما که میدونین کاری که انجام میدادین دیگه پریده دوست دارین مثل این شخصیت های کارتونی تو سرندی پیتی یه جوری گریه کنین که خونه رو آب ببره . بابا یه ساعت روش کار کرده بودم آخه ناکردار !!!
نمیدونم فقط برای من اینجوری شده یا برای شما هم همینه .تازگی زمان خیلی زود برام میگذره روزم یه جوری شب میشه انگار که فقط چند ساعت گذشته و مثلا برای خودم هم عجیب به نظر میرسه وقتی میبینم تقریبا یه هفته از آخرین نوشته ام تووبلاگ گذشته .بابا من که همین دیروز مطلب جدید نوشته بودم!
چند روز پیش فیلم "خانه ای از شن و مه " رو با زیر نویس فارسی و با کیفیت عالی و البته بدون سانسور!!! تماشا کردم .فیلم خیلی جالبی بود از اون فیلمهایی که نمیدونستی باید طرف کی رو بگیری . هم کتی بنده خدا مظلوم واقع شده بود و هم آدم دلش برای خانواده سرهنگ بهرانی میسوخت .خلاصه آخرهای فیلم داشت باز هم مارو جو میگرفت !!!(آخه تو چرا انقدر احساساتی هستی پسر!)
دیروز دو تا پسر ناشنوا رو دیدم .چند سالی از خودم کوچیک تر بودن .حسابی شاد و قبراق بودن و کلی هم به خودشون رسیده بودن و تیپی بهم زده بودن.با اینکه با زبون اشاره با هم حرف میزدن ولی میتونستی شادی رو از نگاهشون بخونی .صبح هم همینطور که داشتم خیابون رو نگاه میکردم دیدم تو یکی از ایستگاههای اتوبوس یه آقایی همینطور که ساک غذاش تو بغلش بود نشسته خوابیده بود ! فکر میکنم دیرش هم شده بود چون ساعت از هشت صبح گذشته بود پیش خودم گفتم بنده خدا چقدر خسته بوده که نتونسته جلوی خودش رو بگیره و همونجا خوابیده .
سایت اورکات هم چیز جالبیه چند وقت پیش تو وبلاگ کانادایی کوچ خوندم که طرف دوست قدیمیش رو از این طریق پیدا کرده ولی چیزی که خیلی بیشتر از این توجه منو به این سایت جلب کرده جایگاه سوم ایران در بین تمام کشورهای دنیاست که با توجه به تعداد بسیار کم کاربران اینترنت تو ایران شاهکاره .البته بعضی ها این قضیه رو متاثر از شرایط اجتماعی درون ایران میدونن هم میشه گفت بله و هم میشه گفت نه .چون در مورد وبلاگ نویسی هم همین ادعا رو تکرار کرده بون که لااقل برای وبلاگ نویسان ایرانی خارج از کشور نباید مصداق داشته باشه . آقایون و خانمهای رشته جامعه شناسی پروژه از این بهتر چی میخواین؟ برین روی همین تحقیق کنین که چرا جامعه ایرانی به این چیزا انقدر گرایش نشون میده ؟ به هر تقدیر کاری که اورات کرده اینه: دهکده جهانی رو از اونی هم که بود کوچیکتر کرده .مطلبی در همین زمینه
جون مادرهاتون یه نگه به "محل ورود بازدید کنندگان " وبلاگ من بندازین. من اصلا نمیدونم موضوعی که اینا به دنبالش سر از وبلاگ من در میارن چه مناسبتی با نوشته های من داره؟
کلیپ فلش: راکی – دسته جمعی رفته بودیم زیارت
لبنانیها هم مثل ایرانیها زیاد بینی شونو جراحی می کنن
چرا دختران ایرانی دوست دارن در خارج از کشور زندگی کنند؟
"قدرت جوانان در ایران " به نقل از اشپیگل
آلیا: چنانچه تعدد زوجات برای خوشگذرانی باشد حرام است!
ناهارخوری زنان نماینده مجددا جدا شد!
برخورد وسیع پلیس با زنان شلوار کوتاه پوش در تهران
ایوانکوویچ: مثل برق و باد بر حریفان خود حمله می کنیم
جذب نخبگان کشور در سایه المپیادهای جهانی
جسد مارلون براندو سوزانده شد
اینکه تو جریان محاکمه صدام اسمی از جنایاتش علیه ایران نیاوردن هم از اون حرفاست .این قضیه دیگه ارتباطی به حکومت ایران نداره که دیگران بتونن با بازیهای سیاسی شون ماست مالیش کنن.حق یه ملته که بسیاری از منابع انسانی و مالیش رو در طی هشت سال جنگ از دست داد و حالا حق مسلمه اشه که نظیر کویت طلب غرامت کنه و به خواسته اش هم برسه . منتظر بودم دوستان وبلاگ نویس در این مورد هم یه لوگو طراحی کنن تا با قرار دادن اون تو وبلاگ هامون بتونیم به این ماجرا اعتراض کنیم .من که چنین چیزی ندیدم اگر حرکتی در این مورد صورت گرفته منو هم در جریان قرار بدین .
دیروز میخواستم یه چند تا عکس پرینت کنم کاغذش آلمانی بود میخواستم بدنم چه مدل کاغذیه که تو تنظیمات چاپ وارد کنم رفتم روی بسته بندیش رو بخونم دیدم دریغ از یه کلمه انگلیسی !!! بابا مگه همه بانو ایلعذار هستن که آلمانی بلد باشن؟ چرا این آلمانیها اینجوری هستن .یادمه یه دفعه هم یه دستگاه دیگه بود که کاتالوگش رو فقط آلمانی نوشته بودن .حالا ما پفک نمکی تولید میکنیم به همه زبونهای دنیا روش مینویسیم !!!
از قهرمانی یونان در جریان بازیهای یورو 2004 بسیار خرسند شدم .البته یونان به قول دوستان متخصص فوتبال شخصیت قهرمانی نداشت ولی من از اینکه تونست شگفتی رو که آفریده بود تکمیل کنه خیلی خوشحال شدم آخه حیف بود اگه میومد تو فینال دوم میشد .فقط خود خدا میدونه اون شب به مردم یونان چه گذشته .به به چه جشنی گرفته بودن . جشن گرفتن برای ملت ایران واژه غریبیه .یکی از کارهاییه که نه بلدیم انجام بدیم و نه اجازه اش رو داریم اینه که بهتره ما لااقل تو فوتبال چیزی نشیم.
یه لیست به این صفحه بندازین که ادعا میکنه عجایب صدگانه جهان رو لیست کرده . من که توش نشونی از ایران نیافتم حالا شما هم بگردین شاید پیدا کردین .جالبه که آکروپولیس هست (جایگاه هفدهم ) و از پرسپولیس یا همون تخت جمشید خودمون خبری نیست . کوروش بعد از اینکه مصر رو فتح میکنه و از نزدیک ابهت و عظمت اهرام رو میبینه تصمیم میگیره که در ایران هم یه بنای با شکوه بنا کنه که یادگار بمونه که البته در ساخت این بنا هم نگاه انسانی خودش رو داشته و دستور میده طوری بسازنش که موزه ای از هنر هنرمندان اقصی نقاط عالم اون دوران باشه و بر خلاف پادشاهان مصر از بردگان برای ساخت این بنا استفاده نمیشه وبه کارگرها مزد میدن و شاید برای اولین بار در دنیا نظام تامین اجتماعی هم برقرار میشه چرا که قسمتی از حقوق کارگران رو بهشون نمیدادن و براشون پس انداز میکردن تا اگر دچار مشکلی میشدن پس اندازی داشته باشن . با وسایل حمل و نقل ابتدایی که اون دوران داشته سنگهای بسیار بزرگی رو از آفریقا به اونجا منتقل میکنن که این کار در نوع خودش بی نظیر بوده . و همه از حمله اسکندر متمدن به بربرها !!! مطلع هستیم .تمام دانش ما از گذشته ایران منحصر میشه به کتیبه ها که نمیشده آتیششون زد و کتب مورخین یونانی .مشخصه که اگه تخت جمشید رو آتیش نزده بودن دیگه نمیتونستن به همین راحتی هر برچسبی خواستن به گذشته ما بزنن .
این کلیپ فلش رو هم ببینین با مزه است
بعضی وقتها میدونیم که برای حل یه مسئله زمان نیاز هست ولی اینو درک نمیکنیم واینجاست که بیهوده به خودمون فشار میاریم. همه چیز رو بسپارین به دست زمان و خودتونو آسوده کنین فکر کنم کلی کار دیگه داشته باشین که انجام بدین نه؟