جدایی

داشتم کتاب "نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر " مرتضی مطهری رو می خوندم . برخی قسمتهاش واقعا جالب بود در بخشی از کتاب آورده شده " در جهان تسنن به حکم اینکه خلفا و سلاطین را اولوالامر می دانستند و اطاعت آنها را از جنبه دینی واجب می شمردند ، همبستگی دین و سیاست بصورت در خدمت قرار گرفتن دین از طرف سیاست بود . آنان که طرفدار جدایی دین ازسیاست بودند اینچنین جدایی را می خواستند یعنی می خواستند خلیفه عثمانی یا حاکم مصری صرفا یک مقام دنیایی شناخته شود نه یک مقام دینی و وجدان مذهبی و ملی مردم در انتقاد از او آزاد باشد و این سخنی درست بود ....‌(چند خط بعد) چنانچه می دانیم وابستگی دین به سیاست به مفهومی که در بالا طرح شد یعنی مقام قدسی داشتن حکام ، اختصاص به جهان تسنن دارد . در شیعه هیچگاه چنین مفهومی وجود نداشته است . (صفحه 26 )

فکر می کنم لازم باشه یه توضیحی بدم در ابتدای کتاب آورده شده که کتاب بر مبنای خطابه ای تهیه شده که قرار بوده در عصر 14 شعبان 98 هجری قمری (یعنی 30 سال پیش و به عبارتی قبل از انقلاب ) در یک کنفرانس عمومی ایراد بشه . اگه مطلب رو نگرفتین یه بار دیگه عبارات رو بخونین .