چهاردریک

طی این چند روز چهارتا فیلم دیدم :َA Home at the end of the world shallow hal we don’t live here any more و بلاخره Dirty pretty things . اگر قصد خرید دارید من آخری رو توصیه می کنم . نمی خوام خیلی وارد داستان فیلمها بشم اونچه برای من اهمیت داره نکاتیه که از فیلمها برداشت می کنم .بعضا ممکنه فیلم اصلا خوش ساخت هم نباشه مثلا shallow hal  مثل اسمش فیلم بسیار سطحیه ولی در همین فیلم هم به نکات جالبی بر میخوریم پدر رو به موتی ضمن هذیان گویی های قبل از رفتن به پسرتپلش توصیه می کنه تو زندگی دنبال دخترهای تیکه باشه پسر بزرگ میشه و این خواسته آویزه گوششه ولی تیکه ها به او توجهی نمی کنن حسب تصادف او و آنتونی رابیز در آسانسور گیر می افتن . تونی به او میگه پی زیبایی درون باشه و عجب اینکه بعد از این واقعه هر چی خوشگل تو شهر بوده به هال (اسم پسر تپله ) گیر میدن . او خودش هم از این قضیه متعجبه و خبر نداره که تونی اونو هیپنوتیزم کرده با دختری به نام رزماری آشنا میشه (با بازی پالترو) که از نظر او زیباترین دختر عالمه ولی دوستان که هیبت واقعی دختر رو می بینن نمی تونن سر از کارهای هال در بیارن و ... حین تماشای فیلم این نکته به ذهنم رسید که شهوت رو به کثرت میره و عشق رو به وحدت . کسانیکه دوستی هاشون رو بر پایه شهوات بنامیکنن مدام پی این هستن که با تعداد بیشتری دوست بشن و ایرادهای طرف (های) مقابل در نظرشون بزرگ جلوه میکنه بر عکس کسانیکه در پی عشق هستن تمام هم و غمشون رو روی یک نفر متمرکز می کنن و ایرادات همون یک نفر رو هم نمی بینن .

A home at the end of the world تمامی تصورات ما رو از خانواده به چالش میکشه ولی با تمام این احوال خانواده غیر از اونچه ما به نام خانواده میشناسیم نمی تونه باشه لااقل این نتیجه گیری منه !

We don’t live here anymore با بازی نااومی واتس که خیلی از بازیش خوشم میاد داستان دو زوجه که با هم دوست هستن . هر کدوم از زوجها از زندگی شون سیر شدن و کم کم به زوج دیگری تمایل پیدا می کنن . فیلمهایی که به بررسی آسیب های بنیان خانواده می پردازه رو از قدیم دوست داشتم . معمولا کسی از این آسیب ها با خبر نمیشه مگر اینکه در بطن ماجرا باشه و فکر می کنم دیدن این قبیل فیلمها از این جهت مغتنمه که می تونه باعث بشه آدم برای لحظاتی هم که شده روی یه سری معانی فکر بکنه .اینکه پشت این دلسرد شدن ها این مفتون شدنها و بلاخره این رجعتها چی خوابیده ؟ اینکه چگونه زوجی بعد از داشتن دو فرزند تازه به این نتیجه میرسن که همدیگر رو دوست ندارن . اینکه در زندگی انسان با چیزهای زیادی مقید میشه و این قیدها دقیقا مانند اونچه در اجزای مکانیکی مطرحه باعث کم شدن درجه آزادی میشن .اگر قطعه ای بخواد درجه آزادی بیش از اونچه قیدها براش تعیین کردن داشته باشه چون امکانش وجود نداره مجبوره یا دفرمه بشه و یا بشکنه و در مورد انسان این یعنی آسیب !

Dirty pretty things در مورد مهاجران غیر قانونی . فیلم در انگلستان اتفاق میفته .شخصیت های اصلی فیلم یک سیاهپوست و یک دختر ترک مسلمان هستن که باید گفت خوب شخصیت پردازی شدن و خصیصه های اونها به تدریج در خلال فیلم جای خود رو برای بروز پیدا می کنه مثلا مسلمان بودن دختر خود دلیلی برای مهاجرت با اعمال شاقه شده جایی که او خود اعتراف می کنه نمی خواسته مثل مادرش باشه و بعد اینکه او نسبت به همجنسان خود چیز بیشتری برای از دست دادن داره چرا که به زعم فیلم بنابرکیشی که داره هنوز ویرجین مونده او یک بار برای گریز از دست ماموران اداره مهاجرت ناچار میشه کارفرمای چاق خودش رو بصورت oral ارضا کنه ولی این اتفاق تکرار نمیشه چرا که بار بعد ترجیح میده خواسته قلبی خودش رو ارضا کنه و گاز میگیره و فرار میکنه . چیزی که جالبه اینه که از چهره اش چیز خاصی رو نمیشه خوند مثلا بعد از بار اول انتظار میرفت حالتی از افروختگی یا ناراحتی در چهره اش نمایان بشه که اینطور نبود و وقتی برای بار دوم به مسلخ! کشیده میشه تو چهره اش شاید معصومیته شاید هم استیصال ولی هر چه هست خشم نیست غم نیست و این باعث میشه اون طغیان ناگهانی برای تماشاگر هم کاملا غافلگیر کننده باشه . هتلی که سیاهپوسته در اون کار میکرد در کار فروش غیر قانونی اعضای انسان بود و به سیاهه که بعدا میفهمیم یه جورایی پزشک هم بوده پیشنهاد مالی خوبی داده میشه که در این کار شرکت کنه .شخصیت او نوسانات شخصیت مونث فیلم رو نداره از همون ابتدای فیلم می فهمیم او آدم با اخلاقیه و او این اخلاق رو تا انتهای فیلم با خودش حفظ می کنه . نکته ای که توجه منو بسیار به خودش جلب کرد شیوه انتقام گیری او بود . دخترک مجبور میشه برای جور کردن ویزای امریکاش به رییس هتل رو بیاره و راضی به فروش عضو بشه رییس از او میخواد با هم رابطه ای هم داشته باشند که او اول رد میکنه و بعد در قبال ویزای امریکا موافقت میکنه . سیاهه که از قضا او رو دوست هم داشته متوجه میشه میره جلوی ماشین رییس رو میگیره و نکته ای که میگفتم همین جاست تماشاگر توقع داره او بره با مدیر گلاویز شه و حسابی آش و لاشش کنه ولی او به جای اینکار با خونسردی پیشنهاد میده که دختره رو خودش عمل کنه و در عوض برای هردوشون ویزا بگیره . روز عمل خیلی حساب شده رییس رو بیهوش میکنه وکلیه اش رو در میاره و پولش رو از دلال میگیره و با دخترک فرار میکنن . اگر او به خشم خودش جواب مثبت داده بود حتما گیر ماموران اداره مهاجرت میافتاد ولی با کنترل خشم و عاقلانه فکر کردن تونست از مصیبت پیش اومده نعمت بسازه هم انتقامش رو بگیره و هم هردوشون رو از مهلکه نجات بده و این درس بزرگیه حالا کیه که یاد بگیره .