آبی نوک مدادی

امروز بعد از سالها دوباره دیدمش . آسمون آبی رو میگم انقدر به تیره بودن آسمون عادت کرده بودیم که خیال می کردیم آسمون اصلا همین رنگیه .امروز می تونستی برفهایی که رو کوههای شمال تهرون نشستن رو ببینی و دلت برف بخواد .دلت کوه بخواد . می تونستی با خیال راحت نفس عمیق بکشی و دلت هوای پاک بخواد نه برای یکی دو روز ، برای یه عمر . امروز می تونستی تفاوت رو حس کنی . نه فقط با چشمات ، با تمام وجودت .

 

از دور که به آدمها نگاه می کنی همه شبیه به هم هستن . گاهی وقتها حتی در مورد معیارهام ، باورهام و مسایلی که فکر می کنم مهم هستن ، شک برم میداره . تا بهمون نقش ندن معلوم نمیشه کی چیکاره ست . مثل بازیگرهای جوون و جویای نامی هستیم که قراره برای بازی در فیلم یک کارگردان صاحب نام ازمون تست بگیرن . بیرون پشت در همه شبیه به هم هستیم ولی وقتی ازمون تست گرفتن قضیه فرق می کنه . همه مون وزنه بردار سنگین وزن هستیم هیکل خیلی هامون رو فرم تره ولی تا مسابقه ای نباشه معلوم نمیشه کی واقعا اینکاره ست بعضی وقتها اون بابا مثل رضازاده خودمون اصلا هم هیکل خوش استیلی نداره . اصلا کی گفته بازیگر باید خوشگل و خوش تیپ باشه و وزنه بردار خوش تراش ؟ وقتی عامیانه فکر کنی همینه دیگه . باید سیستم ارزش گذاری رو یاد گرفت باید دونست تو هر مبحثی چی ارزشه و چی نیست .

 

Meet the fockers کمدی جالبی بود ولی سر در نمیارم کله گنده هایی مثل رابرت دونیرو و داستین هافمن اون تو چیکار می کردن .تیکه های مربوط به  بچه کوچیکه و سگ خانواده خیلی خنده دار بودن خیلی ! یادمون باشه اگه از دستگیره دری کلاه آویزون کرده بودن تو نریم احتمالا طرف fockerize شده باشه !