تخیلات آدیاباتیکی

 چند روز پیش نه تا کتاب جدید خریدم که فعلا با خوندنشون حسابی سرگرم هستم البته دیگه به سبک و سیاق کودکیم کتاب نمیخونم چون در اینصورت تا حالا لااقل نصفشون رو خونده بودم الان کتابها رو فصل به فصل میخونم یه تیکه کاغذ میذارم لای کتاب که یادم نره تا کجا خوندم (چون واقعا یادم میره !!!) و در واقع در میون کارهای دیگه ای که میکنم کتاب میخونم.

حتما برای شما هم شده که به یه کلمه ای بر بخورین و یا بشنوین بعد اونو وارد دنیای تخیلاتتون کنین و شاید نیم ساعت بعد که رشته افکارتون گسیخته میشه ببینین که سر از ناکجا آباد در آوردین .مثلا چه میدونم در مورد ساعت شنی شروع کنین به فکر کردن و همینجوری سرنا خداخواسته سر از افکار دیگه ای در بیارین و در نهایت مثلا وقتی حواستون رو به روند طی شده جمع میکنین می بینین که مثلا سر از سوسیس و کالباس در آوردین که اصلا هیچ ربطی به موضوع اولیه نداشته .

در مورد تله پاتی چی میدونین؟ لابد این رو که نوعی ارتباط ذهنیه بین دو یا چند نفره بدون استفاده کردن از عوامل مادی . تله پاتی چیزی نیست که بشه منکرش شد یعنی لااقل من یکی که جایی نخوندم بگن چنین چیزی وجود نداره و فریبه ولی اصل این نوع ارتباط بر ما مجهوله و این در حالیه که قطعا همین الان هم کسانی وجود دارن که تله پاتی میکنن و وقتی این قضیه رو در کنار معمای خواب میذارم که مثلا انسان یه صحنه ای رو تو خواب میبینه و عینا چند وقت دیگه همون صحنه تو زندگی واقعیش تکرار میشه ، می بینم علم هنوز جواب خیلی چیزها رو نداده .در گذشته به ماورالطبیعه و یا اونچه که ما امروز متافیزیک می نامیم اهمیت بیشتری داده میشد تو داستانهای تاریخی خوندیم که در دربار پادشاهان بخصوص در مصر باستان عده ای منجم وجود داشتن که میتونستن از روی ستاره ها آینده رو پیش بینی کنن شاید امروز هم این مورد به نظرمون زیادی خرافی بیاد ولی در مورد تعبیر خواب قضیه کمی فرق میکنه چون این یکی رو پیامبرانی نظیر یوسف و دانیال هم انجام میدادن .در مورد اینکه چطور اینگونه علوم از بین رفتن می تونه چند عامل وجود داشته باشه مثلا اینکه مطابق معمول عده ای سودجو بدون داشتن معلومات اینکار موجب بی اعتقادی گسترده مردم به اینکار شدن ضمن اینکه بعد از اینکه اروپاییها پیش قراول علم تو جهان شدن علوم مادی رو بسط دادن .در مورد جادوگران هم قضیه خیلی جالبه چون در زمان اسلام ریختن خونشون مباح بود و در کشورهای اروپایی هم حتما مطلع هستین که به آتش کشیده میشدن و چه بسیار بودن آدمهای بی گناهی که به همین ترتیب سوزانده شدن .با این توضیحات من فکر میکنم خیلی زوده که ما خودمون رو از لحاظ علمی پیشرفته بونیم احتمالا اون روزی که تایتانیک داشت سفرش رو شروع میکرد خیلی ها با دیدن این غول دریایی خیال کردن به حد بالایی از علم دست پیدا کردن .خوشبختانه در عصری که ما داریم زندگی میکنیم نیازی نیست که عمر نوح داشته باشیم تا ببینیم که زیاد هم پیشرفته نبودیم اگه خیال میکنین الان خیلی پیشرفته ایم بیست سال دیگه یه نگاه به زندگی امروزتون بندازین .احتمالا اون موقع خواهید گفت وای خدا ! من اون موقع با اون شرایط ابتدایی چطوری داشتم زندگی می کردم!!!

 یه چیز دیگه ای هم که تو علم فکر منو به خودش مشغول کرده قضیه هفت آسمانه که اینم تقریبا از مشترکات بین مذاهبه و اصلا انسان از همون موقع که فقط آسمان بالای سرش رو میشناخت حرف از هفت آسمان و بخصوص آسمان هفتم میزد .تو روایات هستش که آسمان اول نسبت به آسمان دوم مثل یه سنگ تو بیابونه وآسمون دوم نسبت به سوم و سوم نسبت به چهارم والی آخر .و بشر با علمش تا حالا چند تا آسمون رو شناخته؟ آسمون اول همین آسمون آبی بالای سر ماست که نسبت به آسمون دوم که منظومه شمسی باشه مثل سنگ تو بیابونه منظومه شمسی نسبت به کهکشان راه شیری همین وضعیت رو داره و کهکشان راه شیری نسبت به دنیایی که تا حالا ما شناختیم!!! یعنی اگه اینطوری که من میگم باشه ما تا حالا چهار تا آسمون رو شناختیم و جالب اینه که با این شرایط عمرا از آسمون چهارم خارج نشیم چون قایل به سرعتی بالاتر از سرعت نور نیستیم .

یه پیش بینی دیگه ای که تو تاریخ شده اینه که در انتهای تاریخ یه دوره که مدتش معلوم نیست انسانها در صلح و صفا به سر می برن و عدالت کاملا اجرا میشه .من میگم شاید بشه این قضیه رو با همون بحث متا فیزیک پیوند زد .در بحث عرفان و اینها پالایش روح یکی از اصولیه که بدون اون اصلا پیشرفتی وجود نداره همین مطلب پالایش روحی رو مثلا در معابد بودایی ها میشه دید.حالا فرض کنیم شرایط به نحوی بشه که اولا همه بدونن ارتباط متافیزیکی یعنی ارتباط با عالم بالا چقدر لذت بخش واحتمالا در اون دوران چقدر ضروریه و بعد بدونن که بدون تزکیه نفس نمیشه اینکار رو کرد (قضیه ترکه شد که رفته بود لب دریا دوغ بزنه نه؟)

 آقا با این مشکلی دارین که تمام خاطرات ما در قسمتی از مغزمون ذخیره میشن؟ حتی خاطراتی که به یاد نمیاریم؟ لابد دیدین که با هیپنوتیزم خاطراتی رو از زبون طرف میکشن بیرون که خودش هم یادش نیست فرض کنین این سلولها حاوی فایلهایی هستن که توش انواع و اقسام اطلاعات ذخیره شده مشکل اینه که ما دستگاهی غیر از مغز خود طرف برای گشودن این فایلها نداریم  .آیا چند سال پیش کسی فکر میکرد چیزی به اسم دی ان ان تو اون ابعاد کوچیک وجود داشته باشه و این همه اطلاعات در خودش ذخیره کرده باشه؟ چه چیزهای دیگه ای میتونه تو ذرات وجود ما باشه که تا بحال ناشناس مونده؟(این داستان ادامه دارد ....شما:نه توروخدا!!!)