نایست حتی اگر...

بینندگان عزیز؛ برای شما گزارش می کنیم از شهر مکزیکوسیتی، محل برگزاری مسابقات المپیک 1968.بیننده ی کزارش  مراحل پایانی مسابقه ی  دوی ماراتن هستید؛ماده ای که در تمام المپیک ها بسیار مورد توجه همگان است ومدال طلایش، گل سر سبد مدال های المپیک.این مسابقه به طور مستقیم در هر 5 قاره ی جهان پخش می شود.کیلومتر اخر مسابقه است.دوندگان رقابت حساس و نزدیکی با هم دارند.نفس ها به شماره افتاده.عرق سر وروی همه دوندگان را پوشانده .باید هم بپوشاند!  42 کیلومتر و195 متر مسافت را دویدن، شوخی که نیست.دوندگان همچنان با گامهای ریتمیک ومنظم به .پیش میروند.نظم حرکات هماهنگ دست ها ،پاها وتنفس عمیق و پی در پی شان با صدای خاصش، ادم را یاد لوکوموتیو می اندازد !  چه قدر زیباست این استقامت مستدام.هر بیننده ای دلش می خواهد که این قدر استقامت داشته باشد واین قدر توان.دوندگان ،قسمت اخر جاده را طی می کنند ویکی پس از دیگری وارد استادیوم می شوند. استادیوم مملو از تماشاچی است. جمعیت با ورود دوندگان به استادیوم شروع به تشویق انها میکنند.رقابت  نفس گیری است .دونده ی شماره ی ...چند قدمی جلوتر از بقیه است .همه ی دونده ها با تمام قوا دارند اخرین فشارها را می اورند .رگ های گردنشان از شدت فشار بیرون زده ،هان، هان ،هان و ...هورا ... .سینه ی دونده ی شماره ی ... نوار خط پایان را پاره می کند .استادیوم سراپا تشویق می شود؛فلاش دوربینها لحظه ای امان نمی دهند .دونده های بعدی، یکی یکی از خط پایان می گذرند.بعضی ها شان بلافاصله بعد از عبور از خط پایان ،چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو می شوند .خبرنگاران به سوی انها می دوند.برای مصاحبه و.... .

اسامی زمان های بدست امده نفرات برتر از بلند گوها اعلام می شود .نفر اول با زمان 2ساعت و.... .در همین حال هنوز تک وتوک دونده ها باقیمانده اند که از گرد راه می رسندوازخط پایان می گذرند.درطی مسابقه، دوربین ها بارها نفرا تی را  نشان دادند که بریدند ،از ادامه ی مسابقه منصرف شدند واز مسیر مسابقه بیرون امدند.من فقط یک نفر دیگر را می بینم که دارد به اخر مسابقه نزدیک می شود.فکر می کنم این دیگر نفر اخر باشد.از خط پایان عبور می کند .داوران و مسوولان برگزاری می ایند تا علایم مربوط به مسابقه ی  دوی ماراتن و خط پایان ان را جمع کنند .جمعیت هم  تکانی به خود می دهد تا ارام ارام استادیوم را ترک کند.اما.....

- صبر کنید؛ صبر کنید!

 بلندگوی استادیوم به داوران اعلام می کند که خط پایان را ترک نکنند.گزارش رسیده که هنوز یک دونده ی دیگر باقی مانده. همه سرجای خودبرمی گردند وانتظاررسیدن نفراخررا می کشند.جمیعت هم سر جای خود ارام می گیرد.دوربین های مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم  مخابره می کنند. من الان دارم تصویر او را روی نمایشگر جایگاه خبرنگاران می بینم .صبر کنید ببینیم او کیست اگر شماره اش را ببینیم از روی لیستی که در دست دارم نامش را برای شما اعلام خواهم کرد.چند لحطه صبر کنید تا..... اهان .او "جان استفن اکواری"است.دونده ی سیاه پوست اهل تانزانیا .بگذارید بیشتر دقت کنم .مثل اینکه مشکلی برایش پیش امده .دارد لنگ می زند.پایش باندپیچی شده و به نظر خونی می اید .بگذارید ببینیم چقدر با اینجا فاصله دارد.از علایم کنار جاده اینطور بر می اید که ..... ا.... اینکه تازه نیمی از مسیر را امده !حدود 20 کیلومتر تا اینجا فاصله دارد. الان ایستاد،از کمر خم شدو دو دستش را روی زانوهایش تکیه گاه کرد.چه نفس نفسی می زند. ....ا.... دوباره راه افتاد،همان طور لنگ لنگان.چقدر ارام حرکت می کند .احتمالا به زودی از ادامه ی مسیر منصرف خواهد شد.این همه راه را که نمی تواند اینطوری طی کند .اما مثل اینکه دست بردار نیست .چند قدم لنگان.. لنگان طی می کند ،بعد انگار درد زانو وساق مجروحش او را از حرکت می ایستاند.چهره اش از شدت درد ،در هم می رود . چند لحظه مکث می کند و دوباره ..... چند نفری را می بینم که دور و بر او هستند ودارند چیزهایی میگویند .به نظرم این طور می اید که می خواهند او را از ادامه مسیر منصرف کنند.اما او با حرکت دست به انها اشاره می کند که کنار بروند .داوران هم چنان در خط پایان ایستاده اند.وطبق مقررات، انها حق ندارند  قبل از عبور نفر اخر از خط پایان ،محل مسابقه را ترک کنند.جمعیت هم همانطور منتظرارام سر جایش نشسته،نمی دانم چرا این مردم نمی روند پی کارشان!؟مسابقه که در واقع تمام شده،این یک نفر هم حتما تا چند دقیقه ی دیگر از ادامه ی مسیر انصراف می دهد .من با اجازه ی شما  ارتباطم را قطع می کنم تا به گزارش سایر مسابقات توجه کنید.

.......................................(بعد از گذشت ساعتی )                              

 

- بینندگان عزیز ،من مجددا از محل برگزاری مسابقات دوی ماراتن برای شما گزارش می کنم .اینجا اتفاقات جالبی دارد می افتد .دونده ای  که ساعتی قبل درباره ی او صحبت کردیم هنوز مسیر مسابقه  را ترک نکردهوباجدیت داردمسیر را ادامه می دهد.نکته جالب اینست که و نه تنها محل مسابقه را ترک نکرده اند،بلکه خبرنگاران بخش های دیگر هم به اینجا امده اند.جمعیت هم به عوض اینکه کم شود ،دارد زیاد تر می شود !"جان استفن"را  در تصویر می بینم که دست هایش را مشت کرده،دندانهایش را بر هم فشار می دهد و با گام هایی لنگان ،اما استوار ،هم چنان به حرکت خود به سوی استادیوم ادامه می دهد .او هنوز حدوح چند کیلومتری با خط پایان فاصله دارد.ایا او خواهد توانست مسیر را به پایان برساند،اینجا خورشید دیگر دارد غروب می کند وهوا رو به تاریکی می رود .من دوباره برای شما گزارش خواهم کرد.....

              (باز هم بعد گذشت مدتی نسبتا طولانی)..........

-  بینندگان عزیز ، مجددا سلام عرض می کنم . اخرین شرکت کننده ی مسابقه ی  دوی ماراتن به استادیم نزدیک شده است و اکنون دارد وارد استادیوم می شود.با ورود او ، استادیوم از جا برمی خیزد!همه ی تماشاچیان از جای خود برخاسته اند .چند نفر در نقطه ای از استادیوم شروع به کف زدن می کنند،و بعد انگار از این نقطه، موجی از کف زدن حرکت می کند و تمام استادیوم را فرا می گیرد.نمی دانید اینجا چه غوغایی است .40-50 متر بیشتر تا خط پایان باقی نمانده . او دوباره نفس نفس زنان می ایستدو خم می شود.اکنون دستش را بر روی ساق خونی اش گذاشته وپلک هایش را بر هم فشار می دهد.نفسی میگیرد ودوباره با سرعت بیشتری شروع به حرکت می کند.شدت کف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیشتر می شود.فوج خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده اند.وقتی نفرات اول این مسابقه از خط پایان گذشتند،استادیوم این قدر شور نداشت!اونزدیک تر ونزدیک ترمی شودو.....بله.....باورنکردنی است.....اوازخط پایان می گذرد. خبرنگاران به سوی اوهجوم می برند.نور پی درپی فلاش ها استادیوم راروشن کرده است،انگارنه انگار که دیگرشب شده بوده .مربیان اوحوله ا ی بردوشش می اندازند.ازسرتا پایش عرق می چکد. دیگرنایی برای ایستادن نداردو.....می افتد.

    ان شب مکزیکوسیتی از شوق حماسه ی پایداری "جان"تا صبح نخوابید .جهانیان از او درس بزرگی اموختند وان "اصالت حرکت مستقل از نتیجه "بود.او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر اخر است. یک لحظه به این فکر نکرد که برای پیشگیری از تحمل نگاه تحقیر امیز دیگران به خاطراخر بودن، میدان را خالی کند .او تصمیم گرفته بود که این مسیر را طی کند .اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تا جهانیان به "ارزش" جدیدی توجه کنند . ارزشی که احترامی تحسین برانگیز به دنبال داشت .داستان"جان استفن اکواری"از ان پس ورزشکاران در میان تمام ورزشکاران سینه به سینه نقل شد .راستش را بخواهید من تا به حال چندین بار از ورزشکارانی که این داستان را می دانستند پرسیده ام"حالا ایا یادتان است که نفر اول (برنده ی مدال طلا)همان مسابقه چه کسی بود؟".....جالب است که هیچ کس یادش نبود!

 

فردای همان روز،" جان "در پاسخ سوال خبرنگاری که پرسیده بود:"چرا با ان وضع در حالی که نفر اخر بودید از ادامه مسابقه منصرف نشدبد؟"ابتدا فقط گفت :" برای شما قابل درک نیست!"و بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد :"مردم کشورم مرا 5000 مایل تا مکزیکوسیتی نفرستاده اند که فقط مسابقه را "استارت "کنم.مرا فرستاده اند که ان به پایان برسانم."

 

جملات امروز :

دنیا آنطوری که می خواهیم نیست و بیشتر از آن چیزی که ما می خواهیم وجود دارد ...... مادام کوری

انسان مجموعه ای از آنچه دارد نیست ، بلکه مجموعه ای است از آنچه هنوز ندارد اما می تواند داشته باشد .....ژان پل سارتر

سر مست باش .با نشاط باش بگذار بازیگوشی تنها عبادت تو باشد .بگذار نشاط و شادمانی تنها نیایش تو باشد ......اوشو

There is something that is much more scarce , something rather than ability ,it's the ability to recognize ability ………Robert Half

 

ویروس اسلامی از دیدن سایتهای غیر اخلاقی جلوگیری می‌کند

عکس یک شیر زن ذلیل

Osama and Katrina 

نظرات 2 + ارسال نظر
ناصر شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:56 ب.ظ http://www.muythai.blogsky.com

سلام
وبلاگ باحالی داری
به امید همکاری های بیشتر

ﺣﻤﻴﺪ 7 شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:29 ب.ظ

ﻣﺮﺳﻲ ﻭاﻗﻌﺎ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد