تشنه

  همینطور اتفاقی داشتم یکی از این مجله خانوادگی های سه تا صدتومنی رو ورق میزدم که چشمم به مطلب ارسالی یه دختر خانم خورد:

  " انقدر تشنه محبتم که هر چقدر محبت ببینم باز کمبود آن را در تمام جوارح بدنم حس میکنم ! گاهی از سر نادانی آرزو می کنم به بیماری لاعلاجی مبنلا شوم تا توجه و محبت دیگران را جلب کنم !!!(مععععععععع) به خدا می دانم فکرم اشتباه است ولی اصلا دست خودم نیست من تشنه محبت هستم ."

 فکر کنم این مسئله برای شما هم عجیب به نظر برسه . نمیشه همینطور سرسری قضاوت کرد ولی شاید این خانم به اندازه کافی تو خانواده اش محبت ندیده باشه یکی از چیزهایی که باید همیشه شکرگزارش باشیم کانون گرمی که تو خانواده هامون داریم .در مورد کمبود محبت خاطرم هست یه جایی می خوندم که بسیاری از لغزش ها در سنین نوجوانی ریشه در خلا عاطفی است که در بعضی خانواده ها وجود داره در واقع شخص مستعده که این خلا رو از طریق دیگه ای پر کنه که این وسط یه عده مطابق معمول سودش رو می برن !!!

 به نظر شما چنین آدمهایی مشکلشون رو چطوری می تونن حل کنن؟ مادر ترزا یه جمله ای داره با این مضمون :" اگر مایلیم پیام عشق را بشنویم ، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم ." کم پیش میاد کسی به آدم همینطوری محبت کنه ولی در حق دیگران محبت کنین چند برابر محبت می بینین .با محبت با دیگران صحبت کنین با خواهرتون برادرتون والدین و همسر و همکاراتون اونها هم محبتتون رو برمیگردونن البته حواستون باشه هیچوقت تظاهر نکنین محبتی که از اعماق دل بجوشه رو دیگران براحتی از نوع تقلبیش تشخیص میدن. ما هم تا لو نرفتیم بهتره کاسه کوزه مونو جمع کنیم بریم !!!

  چند روز پیش چند تا کتاب خریدم از جمله کتابی که دلم نمیاد معرفیش نکنم :"هاروارد چه چیزهایی را یاد نمی دهد " با عنوان اصلی"what they still don't teach you at Harvard business school" .کتاب رو هنوز نخوندم ولی چون شامل مطالب بسیار متنوعی میشه می دونم که حتی پس از خوندن هم نمیشه برای کسی تعریفش کرد! از اون کتابهاییه که باید خوند و حالش رو برد !

 این جوکه رو هم بخونین خیلی بامزه ست

 

The sailor and the priest were playing golf. The sailor was not very

good at it, and uttered a loud "DAMN, I missed!" each time he missed.

The priest tolerated him for a few minutes and couldn't take it any

more.

"Do not swear thus, my friend, or God will punish you".

It didn't make a difference, the sailor continued unabated. One after

another, the sailor played badly, and followed up with "DAMN, I

missed!!". Again, the priest said "Do not utter such profanities, or

God will show you a sign".

It didn't help, and the next stroke missed was followed by a loud

"DAMN, I missed!!". A bolt of lightning dropped out of the clouds and

struck the priest dead.

Suddenly, a voice was heard in the clouds, "DAMN, I missed!!!" 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد