آقا مورچه هم مورچه های قدیم یادمه بچه که بودیم حشره ای چیزی میکشتیم ، سه سوت مورچه ها جمع میشدن ترتیب جنازه و مراسم عزاداری و شب هفتش رو می دادن .اونروزی یه سوسک تو حیاط دیدم جفت پا پریدم روش و جنازه اش رو انداختم بغل باغچه مورچه ها بخورن پس از گذشت سه روز جنازه دست نخورده باقی مونده .مجبورم تو روزنامه های کثیرالانتشار آگهی بدم بلکه خانواده اش بیان ببرنش.
از نظراتی که نویسنده اش یه بار زحمت نوشتنش رو میکشه و بعد میبره تو صد تا وبلاگ کپی پست میکنه خیلی بدم میاد .خیلی زیاد .آقا جون نکنین این کار رو لااقل تو وبلاگ من از این نظرها نذارین من نه تنها با خوندن این مدل نظرات خوشحال نمیشم بلکه ناراحت هم میشم.
در عشقی کشیدم که مپرس درد هجری کشیدم که مبین
سلام
حال شما؟؟؟؟
وبلاگ زیبایی دارین با مطالب زیبا..
امیدوارم همیشه اینجوری بنویسی...
با تبادل لوگو موافقی ؟؟؟؟؟بهم خبر بده...
یا حق
سلام دوست خوبم ... منو که یادت هست ؟ نوید هستم از وبلاگ نیک کار
اومدم یه سری بهتون بزنم و حالتون رو بپرسم . امیدوارم موفق باشید
وقت کردی یه سری حوالی وبلاگ ما هم بیا ( لبخند ) .. قربون شما ... نوید
سلام:
خیلی بامزه نوشته بودید ٬ حالا جدا جفت پا پریدید روی سوسکه ؟؟؟ حالا یا احتمالا سوسکه قبلا مرده بوده ( خنده !! ) یا اینکه شما خیلی آرتیست بازی در آورده بودید !!!
موفق و شاد باشید.
ببینید .ایندفعه اگه سوسکی تو خونتون مرحوم شد به خونه ما پستش کنین. چون مورچه های خونه ما هنوز از اون قدیمی ها هستن .مهدی که سوسک می کشه تو حیاط بشمار 3 جنازه رو جمع می کنن.تازه دلتون بسوزه خونه ما مارمولک هم داره ولی چون مهدی میانش خیلی با مارمولک ها خوبه ..بصورت مسالمت آمیز مشکل رو باهاشون حل می کنه سریع برشون می داره و می بره تو پارک روبرو خونمون میندازه